responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 158

درگذشتگان

* خلنجی

* قرمط

* ناشئ اکبر

خلنجی

ابوعبدالله، محمد بن علی خلنجی، از سرداران سپاه طولونیان بود که پس از سرنگونی دولت طولونیان، محمد بن سلیمان امیر مصر، او و دیگر هواداران طولونیان را دستگیر کرد و با خود به عراق آورد. میان راه، خلنجی با گروهی خود را نجات داد و به مصر بازگشت و به نفع طولونیان دعوت کرد. مصریان خواسته اش را پاسخ دادند و با او بیعت کردند و گروهی از آنان به او پیوستند. خلنجی همراه آنان راه افتاد و بر رمله دست یافت و سپس به مصر رونهاد و با زور وارد آن شد و عیسای نوشری امیر مصر را بیرون راند.

مکتفی عباسی برای پیکار با او، سپاهی به فرماندهی ابوشجاع، فاتکِ معتضد فرستاد. فاتک با خلنجی جنگید، شکستش داد و بر او دست یافت و او را ـ که هفت ماه بر مصر فرمان راند ـ در غل و زنجیر، همراه گروهی از یارانش به بغداد فرستاد. در بغداد خلنجی را کشتند. مصر در هفت ماه حکومت خلنجی، سختی های بسیاری متحمل شد.(2)

قرمط

او رئیس قرمطیان بود و در اصل و نسب و نامش اختلاف نظر است؛ گفته می شود که نامش حمدان بن اشعث و یا بنا بر نقلی، فرج بن عثمان، و به قول سوم، فرج بن یحیی و یا حسین اهوازی است.

قرمط لقب او بود و به زبان نبطی به معنای «سرخ چشم» است. قرمط اصلش از اهواز بود و در سال 258ق به اطراف کوفه رفت و در آن جا نامور شد. او پارسایی و خشکه مقدسی از خود نشان می داد و به دینی آمیخته با بت پرستی، مسیحیت، آیین یهود و اسلام دعوت می کرد و مدعی بود اگر به دشمن خود اشاره کند، فوری شکست می خورد. مردم به او گرویدند و پیروان و رهروانش افزون شدند. از جمله کسانی که به او پیوستند زکرویة بن مهرویه و پسرانش یحیی و حسین و ابوسعید، حسن بن بهرام جنابی (از مردم اطراف قطیف و بحرین) و علی بن فضل قرمطی بودند. قرمط، نظام مالی ای وضع کرد که طبق آن، هر مرد و زن و کودکی موظف بود یک درهم صدقه بدهد، و در این باره، این آیه را بر آنان خواند: (خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّیهم بها...)(3)

سپس مقرر کرد هر کس بخواهد داخل «سابقین» باشد و مؤمن خوانده شود، باید هفت دینار بپردازد. و به آنان گفت: این همان برهانی است که خداوند می فرماید: (... قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین).(4)

پس از آن، آنان را به پرداخت خمس از دارایی و ملکشان موظف کرد و به این آیه استدلال کرد: (و اعلموا انّما غنمتم من شیء فأنّ لله خمسه...)(5) سپس «الفت» را بر آنان واجب کرد؛ یعنی همگان، دارایی و اموال خود را یک جا جمع کنند و درباره اموالشان چونان یک خانواده باشند و کسی بر دیگری برای به استفاده از آنها برتری و امتیازی نداشته باشد و در این باره این آیات را برایشان خواند: (... و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا...)(6) و (... لو انفقت ما فی الارض جمیعاً ما الّفت بین قلوبهم و لکنّ الله ألّف بینهم إنه عزیز حکیم).(7)

سپس قرمط به آنان گفت: «شما به اموال نیازی ندارید، چون به زودی همه زمین از آن شما خواهد شد.» و آنان را به خرید اسلحه واداشت و در هر روستایی، یکی از افراد مورد اعتماد را برگزید و کلیه اموال آن روستا را اعم از خوراک، پوشاک، زینت آلات و گاو و گوسفند نزد او جمع کرد. آن فرد برهنگان را پوشاک و گرسنگان را خوراک می داد؛ تا آن جا که دیگر نیازمندی باقی نماند. سپس قرمط، آنان را به برپایی نظام اجتماعی بر پایه الفت فراخواند و از نظرش، الفت آن گاه به عالی ترین شکل خود می رسید که داعیان ـ در شبی که تعیین کرده بود ـ مردان و زنان را گرد هم می آوردند و آنان با یکدیگر درمی آمیختند تا بدین گونه، دوستی میان آنان استوار شود. سپس قرمط میان آنان نوعی اشتراکی مالی و جنسی برقرار کرد و آنان را از نماز و روزه و دیگر واجبات معاف کرد و گفت: «همه این واجبات از دوش شما برداشته شد، اما خون مخالفان و اموالشان بر شما حلال است. شناخت و معرفتِ «صاحب حق»، شما را از هر چیز، بی نیاز می کند و با معرفت او، دیگر از گناه یا عذابی نهراسید.» مرادش از صاحب حق، محمد بن اسماعیل بن امام جعفر صادق بود.

از متن فوق که ثابت بن سنان در کتابش اخبار القرامطه و دیگر مورخان نیز نقل کرده اند، چنین برمی آید که قرمط که نام حقیقی خود را زیر این لقب پنهان کرده بود، از داعیان اسماعیلی بود و هدفش از این دعوت، نابودی خلافت عباسیان و ایجاد کیش جدیدی بود که طبق آن، کمون (اشتراک) مالی و جنسی برقرار می شد و این دو مسئله، مایه فریب فقیران و دستاویزی برای کسانی بود که خواستار رهایی از قید و بند دین و اخلاق بودند و در نهایت، این دعوت، برای نابودی اسلام بود. قبایلی که در صحرای میان عراق و شام رفت و آمد می کردند، دعوت او را پذیرفتند و از طریق داعی او، علی بن فضل(8)

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 158
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست