responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 160

سال 294 ق = 906ـ907 م(1)

رویدادها

حکام ایالت ها

* مکتفی عباسی ابوالحسن ذکا پسر عبدالله اعور رومی را والی حلب می کند.

وقایع نظامی

قیام ها

* قرمطیان: قرمطیان به فرماندهی زکرویه پسر مهرویه در سواد کوفه جمع می شوند و بر کاروان حاجیان خراسان ـ که از مکه بازمی گشتند ـ حمله می کنند و همه آنان را می کشند و اموالشان را به یغما و زنان را به اسارت می برند. مکتفی عباسی سپاهی به فرماندهی سردار وصیف بن سوارتکین و دیگر سرداران به سوی آنان گسیل می کند. وصیف با آنان می جنگد و بسیاری از آنان را می کشد و زکرویه نیز در این نبرد کشته می شود. قرمطیانی که از معرکه گریختند، به چنگ حسین بن حمدان می افتند، و او همه را از دم تیغ می گذراند.

درگذشتگان

* ابن راهویه

* ابن فرتون (لبّ)* زکرویه قرمطی* مروزی (محمد)

ابن راهویه

ابوالحسن، محمد بن اسحاق بن ابراهیم بن مخلد مروزی، معروف به ابن راهویه در مرو زاده و در نیشابور بزرگ شد. آن گاه به بغداد سفر کرد و از احمد بن حنبل حدیث شنید و در آن شهر به روایت احادیث پرداخت و بسیاری از حافظانِ حدیث، از او روایت کرده اند. او دانای به فقه بود، احادیث صحیح روایت می کرد و طریقه اش استوار بود. قرمطیان او را همراه دیگر حاجیان در بازگشت از مکه کشتند.(2)

ابن فرتون

(لبّ)لبّ بن محمد بن لبّ بن موسی بن فرتون، از امیران اندلس بود. او با پدرش در قیام برضد امیر عبدالله بن محمد اموی شرکت داشت. پدرش او را جانشین خود در طلیطله کرد و خود در سال 285ق هنگام محاصره سرقسطه کشته شد. پس از آن، لبّ به امیر عبدالله ابراز وفاداری کرد و امیر فرمانبری او را پذیرفت و او را والی تطیله و طرسونه و توابع آن کرد. لبّ، سیرتی نیکو داشت و در دفع یورش های دشمنان از حوزه فرمانروایی خود می کوشید تا آن که در 37 سالگی همراه گروهی از مسلمانان شهید شد.(3)

زکرویه قرمطی

زکرویه پسر مهرویه از داعیان و متألهان قرمطیان و از مردم قطیف بود. در دوران معتضد پنهان شد و خلیفه بر او دست نیافت و هنگامی که معتضد از دنیا رفت، او خود را آشکار کرد و طایفه ای از بادیه نشینان عراق را گمراه کرد و به پیروی از خود کشاند. پیروان او، برایش سجده می کردند و او را «سید» و «مولی» می نامیدند. زکرویه خود را به آنان نشان نمی داد و پنهانی زندگی می کرد و کارها را به یکی از افراد مورد اعتمادش سپرده بود. در سال 293ق زکرویه داعی خود، نصر بن عبدالله بن سعید را برای تبلیغ مرام خود اعزام کرد، او نزد قبایلی مانند قبیله کلب و دیگر قبایل عرب رفت و آنان را به کیش خود دعوت کرد و از این راه توانست برخی از طوایف قبیله کلب را گمراه و با خود همداستان و با آنان به سوی دمشق حرکت کند. اما آنان موفق نشدند وارد شهر شوند. اخبارشان به خلیفه مکتفی رسید. او به حسین بن حمدان و دیگر سرداران دستور داد در این زمینه اقدام کنند. آنان راه دمشق را پیش گرفتند. همین که قرمطیان از این قضیه آگاه شدند، از اطراف دمشق عقب نشستند و به سوی سماوه بازگشته، وارد هیت شدند و آن جا را غارت کردند و در پناه باروهای آن مستقر شدند.

حسین و سپاهش هم چنان در پی آنان بود و خلیفه سپاهی به فرماندهی محمد بن اسحاق بن کنداج به یاری حسین حمدانی اعزام کرد. قرمطیانِ بنی کلب که از آمدن لشکریان آگاه شدند، برضد نصر بن عبدالله به پاخاستند و او را کشتند و سرش را نزد خلیفه المکتفی بردند و از او امان خواستند و خلیفه نیز از آنان گذشت. زکرویه به حاجیان خراسانی که از مکه بازمی گشتند، شبیخون زد و یاران خود را بر آنان مسلط کرد، و آنان به چپاول و کشتار مشغول شدند. خلیفه برای مقابله و جنگ با قرمطیان، سردار وصیف بن سوار تکین و دیگر سرداران را فراخواند، و آنان عازم کارزار شدند. زکرویه طی نبردی کشته شد و سرش را به بغداد بردند و جسدش را آتش زدند.

آن گاه سر زکرویه را به خراسان بردند تا خراسانیان از سفر حج باز نمانند و این سفر متوقف نشود.(4)

مروزی (محمد)

ابوعبدالله، محمد بن نصر مروزی، در روزگار خود، امام و پیشوای اهل حدیث و آگاه ترین مردم به اختلاف آرای فقیهان بود و شافعیان در

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 160
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست