responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 162

ابواحمد بن ابی بکر کاتب

ابواحمد بن ابی بکر بن حامد بخاری در بخارا زاده و بزرگ شد. پدرش ابوبکر وزیر ابونصر امیر اسماعیل سامانی چهارمین امیر دولت سامانیان بود. ابواحمد در خاندان ریاست و غرق در نعمت ها بزرگ شد. ادب آموخت و در شعر چیره دست شد و راه و سبک اهل عراق را در شعرگویی پیش گرفت. میان او و جیهانی و بلعمی (وزیرانی که پس از پدرش وزیرشدند) رقابت بود، زیرا او برای وزارت، خود را از آنان سزاوارتر می دید. آنان نیز او را ترساندند و او راه بغداد را پیش گرفت. آن گاه هوای وطن کرد و به بخارا بازگشت، لیکن در آن جا جز بی توجهی و رویگردانی امیر چیزی ندید. بنابراین، هم نشینانی گردهم آورد و مجالس آواز و موسیقی تشکیل داد و به اسراف پرداخت که در نتیجه، وضع رقت باری یافت. او شیفته شعر عطوی(4) بود و دیوان شعرش را از حفظ داشت و از اشعار او در مکاتبات و شعر خود بسیار استفاده می کرد، لذا به عطوانی ملقّب شد.

پس از مدتی، امیر به او توجه کرد و از او خشنود شد و او را بر توابع هرات، پوشنگ و بادغیس گماشت و پس از آن، توابع نیشابور را نیز بدو سپرد، اما با بدگویی جیهانیِ وزیر، از مناصب خود برکنار شد و به بخارا بازگشت. در آن جا براثر از دست دادن مناصب خود، چنان زندگی اش آشفته شد که خواهان مرگ بود و در این باره ابیات ذیل را سرود:

«هر کسی امید زیستن دارد، اما من به حالی در آمده ام که آرزوی مرگ می کنم تا آزاد شوم.

در مرگ، هزار فضیلت است که اگر شناخته شود، مردم شیفته راه آن خواهندشد.»

هنگامی که زندگی برایش سخت شد، حدود سال 295ق با خوردن زهر به زندگی خود پایان داد.

از اشعار او ـ که به صورت ضرب المثل در آمده ـ قطعه ذیل است:

«اگر انسان در حکومت بهره ای نداشته باشد، آرزوی نابودی آن را در سر می پروراند.

این آرزو نه به سبب کینه ای است که به آن حکومت دارد؛ بلکه او امید دارد دولت دیگری جای آن را بگیرد و او در آن سهیم شود.»

از اشعار زیبای او قطعه ای است که مجالست با دوستان و ندیمان و همواره با کتاب بودن و کتاب خوانی را تشویق می کند:

«برای شاد بودن خود، دوستانی برگزین تا با آنان سرخوش باشی! یا آن که هم نشین کتاب های بسیار باش!

با هم نشینان پاکیزه و نجیبی که از پلیدی و دورنگی به دورند، مأنوس باش! این (کتاب ها) تو را دانش ستاره شناسی و دیگر دانش ها می آموزد و آنان خبرهای ظریف و شگفت به تو می دهند.

در نبود دوستان، همراه کتاب ها در گلزار دانش و ادب ـ که تفریح گاه بهتر است ـ خواهی بود.

و هنگام تنهایی در خانه این کتاب ها همدم تو بوده، و تو را به خبرهای خوب و برگزیده راهنمایی می کنند.

معاشرت و أنس را بودن ساقی ای میان باریک و طناز که به تو دختر رزِ به رنگ یاقوت می دهد، کمال می بخشد.

در این حال، تو در زمان کوشش و جدیت در منظری خوب و هنگام شادی در مرغزاری سرسبز هستی.

بهترین شیوه زندگی برای جوانمرد آن است که عمرش به گونه خوبی میان کار و تفریح تقسیم شده باشد.

از آن یک، علم و ادب بیاموزد و از این یک، خوشی و لذت ببرد.»(5)

اسماعیل سامانی

ابوابراهیم، اسماعیل بن احمد بن اسد سامانی، امیر خراسان، ماوراءالنهر و ری بود. پس از مرگ برادرش نصر بن احمد سامانی در سال 279ق جانشین او شد و در سال 286ق با عمرو بن لیث صفاری جنگید و او را اسیر کرد و نزد معتضدبالله عباسی فرستاد. خلیفه نیز اسماعیل را بر خراسان گماشت. او مردی خردمند، عدالت پیشه، بردبار و با رعایای خود نیک رفتار بود و به علم و حدیث توجه بسیاری داشت. یکی از فاضلان، سیره و روش او را در کتابی گردآورده است. اسماعیل در 61 سالگی درگذشت.(6)

المکتفی بالله عباسی

ابومحمد، علی (المکتفی بالله) بن احمد (المعتضدبالله) بن طلحة (الموفق بالله) بن جعفر (المتوکل علی الله) هفدهمین خلیفه عباسی بود. مادرش کنیزکی ترک و آزاد شده، به نام جیجک (زهره) و مظهر زیبایی بود؛ هم چنان که پسرش علی نیز در جذابیت و جمال زبانزد بود.

پس از مرگ پدرش، طبق عهد او خلیفه شد و به نیکی سررشته امور را به دست گرفت و به خوبی خلافت را کرد. دستور داد باغ ها و دکان هایی که پدرش برای به پا کردن کاخی از مردم گرفته بود، به صاحبان آنها بازگردانده شود. هم چنین فرمان داد سیاه چال هایی که پدرش برای شکنجه مردم ساخته بود، ویران و زندانیان را آزاد کنند.

با مردم رفتار خوبی داشت و محبت آنان را به خود جلب کرد. در بسیاری از نبردهایی که برضد مخالفان خود و شورشگران به راه انداخته بود، پیروز شد. برای سرکوب قرمطیان و یاغیان برضد خود،

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست