نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 163
اموال بسیاری خرج کرد و
توانست قرمطیانی را که راه را بر حاجیان می بستند و آنان
را می کشتند، ریشه کن کند و بر آنان پیروز شود.
در دوران او، انطاکیه که در اختیار
رومیان بود، توسط مسلمانان فتح شد و بسیاری از اسیران
مسلمان آزاد شدند. در آستانه مرگ خود، برادرش ابوالفضل، جعفربن معتضد را که در آن
زمان سیزده ساله بود، جانشین خود کرد و او را به المقتدربالله ملقب
ساخت. مکتفی پس از شش سال و شش ماه خلافت، در 32 سالگی درگذشت.(7)
مهریه اغلبی
مهریه دختر حسن بن غلبون تمیمی،
از اغلبیان (سلاطین افریقای شمالی) شاهزاده ای
شاعر بود که در خاندان مجد و شوکت و سَروری در شهر «رقاده» نزدیک قیروان
زاده شد. در ادبیات نامور و اشعارش به زیبایی و خوبی
وصف شد. از اشعارش قطعه ای به جا مانده است که در رثای برادرش
ابوعقال، غلبون بن حسن ـ که به مکه مهاجرت کرده بود ـ سروده بود. مهریه درپی
برادرش به مکه رفت و در آن شهر، حدود سال 295ق درگذشت.
مهریه در رثای برادرش سروده
است:
«ای کاش می دانستم پس از
روزه های طولانی و بی خوابی.
و دوری از کنام و محبوب و آشیانه
خود چه رنج هایی کشیدی؟!
ای برادری که در محبت او دیوانه
شدنم چندان بعید نیست!
اما همان طور که رخساره ها در خاک می
پوسند، اندوه و غم بر آنها نیز فراموش می شوند.»(8)
نوری
ابوالحسین، احمد بن محمد بن حسین
نوری بغدادی، معروف به ابن بغوی، از بزرگ ترین مشایخ
صوفیان در دوران خود و اصلش از خراسان بزرگ و از روستایی نزدیک
هرات بود. سبب مرگش آن بود که بیت ذیل را شنید:
«هم چنان در منزلی از محبت تو
فرود آمده ام که خردمندان هنگام فرود آمدن در آن منزل حیران می شدند.»
براثر شنیدن این بیت
دچار وجد شد و سر به صحرا نهاد و به نیزاری رسید که نی های
آن را بریده بودند و ساقه های آن چونان شمشیر بر جای
مانده بود، وارد نیزار شد و هم چنان پیش رفت تا روز بعد به خانه اش
برگشت در حالی که از پاهایش خون می چکید، بیهوش شد
و جان سپرد.
وجه تسمیه او به نوری این
بود که هنگام حضور در جایی، اطراف خود را مُنوّر می کرد.(9)
پی نوشت ها:
[1] دوشنبه اول محرم سال 295 = دوازدهم
اکتبر سال 907؛ جمعه 23 ربیع الاول سال 295 = اول ژانویه سال 908.
[2] المقتبس؛ الذخیره، بخش چهارم،
ج 1، ص 110 و 111؛ اعمال الاعلام، ص 176؛ العبر، ج 4، ص 161؛ الاعلام، ج 8، ص 272.
[3] تاریخ قضاة الاندلس، ص 30؛
العبر، ج 2، ص 102؛شذرات الذهب، ج 2، ص 220؛ فروخ،تاریخ الادب العربی،
ج 4، ص 105.
[6] تاریخ ابن اثیر، ج 8، ص
5و 7؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 106؛ العبر، ج 2، ص 102؛ المنتظم، ج
6، ص 77؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «اسماعیل سامانی».
[7] تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص
517؛ همان، ج 8، ص 8؛ تاریخ بغداد، ج 11، ص 316؛ العبر، ج 2، ص 102؛ فوات
الوفیات، ج 2، ص 86؛ وفیات الاعیان، ج 2، ص 41؛ البدایة و
النهایه، ج 11، ص 104؛ المنتظم، ج 6، ص 79؛ مروج الذهب، ج 4، ص 186؛ تاریخ
طبری، ج 1، ص 88 و138؛ ابن العبری، ص 267.
[8] شهیرات النساء التونسیات،
ص 25؛ الاعلام، ج 8، ص 260؛ اعلام النساء، ج 5، ص 120؛ فروخ،تاریخ الادب
العربی، ج 4، ص 150.
[9] البدایة و النهایه، ج
11، ص 106؛ النجوم الزاهره، ج 3، ص 163؛ تاریخ بغداد، ج 5، ص 130.
سال 296 ق = 908ـ909 م(1)
رویدادها
خلافت
* با طرح و برنامه محمد بن داوود بن
جراح و حسین بن حمدان،مقتدربالله عباسی به دلیل خردسالی
از خلافت برکنار می شود و با عبدالله بن معتز به عنوان خلیفه بیعت
می شود و الغالب بالله لقب می گیرد و محمد بن داوود جراح نیز
وزیر او می شود. سپاهیان هواخواه المقتدربالله و هواداران مادرش
شغب، به رهبری مونس، مقتدر را دوباره خلیفه می کنند و برایش
بیعت می گیرند. ابن معتز می گریزد و نزد ابن جصّاص
(جوهری) پنهان می شود. سپس ابن معتز و وزیرش ابن جراح دستگیر
می شوند و اموال ابن جصّاص مصادره می شود، و ابن معتز را می
کشند.
وزارت
* مقتدر، ابوالحسن علی بن فرات
اول را به وزارت می گمارد و سردار خود، مونس را مونس مظّفر لقب می
دهد.
یورش های اسماعیلیان
در شمال افریقا
* فاطمیانِ اسماعیلی
به رهبری ابوعبدالله شیعی برای تسلط بر شمال افریقا
یورش کرده، دولت اغلبیان در قیروان، دولت بنی مدرار در
سجلماسه و دولت ادریسیان در تاهرت را نابود می کنند.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 163