responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 167

می شدند. او نخستین کسی است که در بغداد در علم توحید سخن گفته است.»

علما او را شیخ صوفیان می دانستند، زیرا آیین تصوف خود را با قواعد کتاب و سنت منطبق کرده، از غلوّ دور و از عقاید ناروا برکنار بود و خلاف شرع در کردار و گفتارش نبود. جنید را سیّدالطائفه و طاووس العلما نیز خوانده اند.

او حالت صحو (هوشیاری) را بر حالت سکر (مستی) و از خود بی خبری ترجیح می داد و معتقد بود راه شناخت خداوند، تعقل و استدلال است. او خواهرزاده سرّی سقطی و پیرو طریقه او بود. دایی اش نیز این طریقه را از معروف کرخی و او از علی بن موسی الرضاگرفته بود.

جنید از ملازمان و یاران دایی خود سرّی سقطی، حارث محاسبی و ابوحمزه بغدادی بود. از او پرسیدند: عارف کیست؟ پاسخ داد: «کسی که از ضمیرت بدون آن که چیزی گفته باشی، آگاهت کند.» هم چنین او می گفت: «طریقت ما در چارچوب کتاب و سنّت است و آن که قرآن نخواند و حدیث ننویسد، در روش و طریقت ما، مورد اقتدا نخواهد بود.» جنید در بغداد از دنیا رفت و در همان شهر، کنار قبر دایی اش سرّی سقطی دفن شد.(2)

لیث صفاری

لیث بن علی بن لیث صفاری از شاهان صفاری در سیستان بود. او پس از عموزاده اش طاهر بن محمد بن عمرو بن لیث، در سال 296ق قدرت یافت و فارس را اشغال کرد و آن را به حوزه حکومتی خود افزود و قصد ارَّجان کرد. مونس، غلام مقتدر عباسی بر او پیروز شد و او را اسیر کرده، به بغداد فرستاد. در آن جا زندانی و سپس ـ به احتمال قوی ـ کشته شد.(3)

محمد بن سلیمان حنیفی

ابوعلی، محمد بن سلیمان بن کاتب حنیفی، ملقب به استاد، سرداری پیروز و جبار بود. در عراق و از خاندان دبیران، زاده و به مردی موسوم به حنیفه سمرقندی منسوب و حنیفی خوانده شد. به مصر مسافرت کرد و کاتب لؤلؤ، غلام احمد بن طولون شد. سپس به بغداد بازگشت و با خلیفه المکتفی بالله عباسی مرتبط و مقرّب او و سرانجام از سرداران او شد و از طرف خلیفه، همراه حسین بن حمدان، امیر دیار ربیعه مسئول جنگ با قرمطیان ـ که کارشان در شام بالا گرفته بود ـ شد. با لشکری به سوی آنان حرکت کرد و در سال 292ق آتش فتنه آنان را فرونشاند و به بغداد بازگشت. خلیفه به او خلعت داد و او را راهی مصر کرد که شیبان بن احمد بن طولون و باقی مانده طولونیان در آن بودند. محمد با آنان جنگید و دولتشان را نابود و کاخ هایشان را ویران و آثارشان را محو کرد. او لشکریان خود را آزاد گذاشت، و آنان به قتل و غارت مردم پرداختند و بردگان و آزادگان و زنان و مردان را اسیر کردند و میان مصریان به کارهایی دست زدند که خداوند هرگز آن را اجازه نداده بود.

خبر کارهایش در مورد مصریان به خلیفه المکتفی رسید؛ خلیفه او را عزل، اموالش را مصادره و خودش را زندانی کرد. او هم چنان در زندان بود تا ابوالحسن، علی بن فرات وزیر خلیفه مقتدر عباسی حدود سال 297ق او را از زندان آزاد کرد و سرپرستی امور خراج و زمین در قزوین را به او سپرد. محمد حدود همان سال درگذشت.(4)

نوشری (ابوموسی)

ابوموسی، عیسی بن محمد بن سلیل نوشری ذهلی شیبانی، از امیران و فرمانداران ممتاز دولت عباسیان بود. خلیفه المعتضدبالله عباسی او را در سال 287ق امیر فارس کرد، و او آن جا را به خوبی اداره کرد و حُسن سیاست داشت. هنگامی که دولت طولونیان در مصر منقرض شد، خلیفه المکتفی او را در سال 292ق به جانشینی محمد بن سلیمان، امیر مصر کرد. نوشری بدان سو شتافت و هم چنان در منصب خود بود تا درگذشت و پیکرش را به قدس بردند و آن جا به خاک سپردند.(5)

پی نوشت ها:

[1] چهارشنبه اول محرم سال 297 = بیستم سپتامبر سال 909؛ دوشنبه یازدهم ربیع الثانی سال 297 = اول ژانویه سال 910.

[2] وفیات الاعیان، ج 1، ص 373؛ تاریخ بغداد، ج 7، ص 231؛ سبکی، طبقات الشافعیه، ج 2، ص 260؛ طبقات الحنابله، ص 89؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 113؛ النجوم الزاهره، ج 3، ص 169؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج 12، ص 428.

[3] تاریخ طبری، ج 10، ص 121 و 143؛ تاریخ ابن اثیر، ج 8، ص 56؛ الاعلام، ج 6، ص 115.

[4] النجوم الزاهره، ج 3، ص 111، 112و 138؛ تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر، حوادث سال های 291 و 292ق؛ الاعلام، ج 7، ص 20.

[5] النجوم الزاهره، ج 3، ص 145؛ تاریخ ابن اثیر، ص 34 و 167؛ الولاة و القضاة، ص 258، 263 و 267؛ الاعلام، ج 5، ص 292.

 

سال 298 ق = 910ـ911 م(1)

رویدادها

تشکیل دولت عبیدیان

* عبیدالله مهدی پس از با خبر شدنش از توطئه داعی او ابوعبدالله شیعی و برادرش ابوالعباس برضد او، از ترس قدرت یافتنشان، آنان

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 167
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست