نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 178
*
حافظ نسوی* حسین بن حمدان* قاسم عوفی نسائی
ابن ذوالنون
فتح بن موسی بن ذوالنون، از
بربرهای هوّاره، صاحب دژ اقلیش در اندلس بود. پدرش نخستین کسی
بود که از زیر سلطه امویان اندلس خارج شد و حکومت مستقل تشکیل
داد. او نیز پس از مرگ پدرش در سال 295ق به غارتگری و حمله به اهالی
طلیطله پرداخت تا آن که روزی که برای مقابله با سواران طلیطله
ای خارج شده بود، به وسیله یکی از یارانش، معروف به
اقرع، از پای در آمد؛ اقرع که درپی انتقام خون یکی از خویشانش
بود، ناگهان براو تاخت و با ضربه ای که با زوبین خود به او زد، فتح را
کشت.(2)
ابن فضل قرمطی
علی بن فضل بن احمد قرمطی،
اهل یمن بود و به کوفه سفر کرد و پیرو حمدان بن اشعث (ملقب به قرمط) و
از داعیان او شد. آن گاه به یمن بازگشت و برای مهدی منتظر
دعوت کرد. بسیاری از مردم، پیرو او شدند، و او زبید و
صنعاء را تحت سلطه خود درآورد، بنی زیاد را راند و دولت قرمطیان
را برپا کرد. به خواست قرمط، مردم را به اشتراک جنسی و مالی دعوت و
غارتگری را مباح کرد تا این پدیده، میان پیروانش شایع
باشد.
محرمات را نیز حلال کرد و حرمت
زنا را برداشت. آن گاه ادعای پیامبری کرد؛ تا آن جا که مؤذن در
مجلسش هنگام اذان فریاد می زد: «و شهادت می دهم علی بن
فضل رسول خدا است.» سپس طغیان و گمراهی او هم چنان ادامه یافت و
ادعای خدایی کرد وبه کارگزارانش می نوشت: «از گستراننده
زمین و لرزاننده و استوار کننده کوه ها علی بن فضل به فلان بنده اش...»
شاعری دعوی نبوت و تحلیل
فروج را به نظم کشید و در شهر «جند» از شهرهای قرمطیان در یمن
بر فراز منبر قرارگرفت و گفت:
«ای یار! دف برگیر،
برقص، آوای چون هزاردستانت را سربده و به طرب آی!
در رأس بنی هاشم، پیامبری
قرار گرفت؛ و این پیامبر بنی یعرب است.
هر پیامبری آیین
و قوانین و شرایعی دارد؛ و اینها شرایع این پیامبر
است.
نمازهای واجب را از ما برداشت و
رنج روزه گرفتن را از ما دور کرد.
پس اگر مردم به نماز برخاستند، تو آرام
باش و حرکت مکن! و اگر روزه گرفتند، تو بخور و بیاشام!
در اندیشه سعی میان
صفا و مروه و زیارت مرقد پیامبر(صلی الله علیه وآله) در
مدینه مباش!
مانع (خویش یا بیگانه)
از وصالت مشو و از آنان تن مپوشان!
آخر چگونه بر این فرد غریبه
حلال گشته ای، اما بر پدرت حرام هستی؟!
آیا تاک از آنِ تاک نشان نیست؟!
آیا میوه از آن کسی که درخت را در خشک سالی به بار نشانده
و به آن آب داده، نیست؟!
و شراب، چون باران حلال است؛ پس مقدس
باد چنین آیین و کیشی!»
مذیخره از اطراف و توابع صنعاء را
پایتخت خود قرار داد و براثر مسموم شدن جان سپرد. گفته می شود که پزشکی
از اهالی بغداد به نام شریف او را مسموم کرد. ابن فضل حدود سیزده
سال حکومت کرد.(3)
ابوموسی حامض
ابوموسی، سلیمان بن محمد بن
احمد نحوی بغدادی معروف به حامض، از عالمان نحو و شاگرد ابوالعباسِ
ثعلب بود که پس از مرگ استاد، جانشین او شد و کتاب های خوبی در
ادبیات تألیف کرد.
ابن خلکّان درباره اش می گوید:
«در علم بیان، لغت، شعر و آگاهی از دقایق زبان عربی بی
نظیر بود.» آثاری از جمله کتاب های خلق الإنسان، السبق و
النضال، النبات و الوحوش نوشت. به سبب بداخلاقی اش به او حامض (ترشرو) گفته
می شد. گفته می شود که در سال 305ق درگذشت.(4)
جبّائی (ابوعلی)
ابوعلی، محمد بن عبدالوهاب بن
سلام جبائی (منسوب به «جبّی» از روستاهای اهواز) پیشوا و
رئیس معتزلیان زمان خود بود و فرقه جبائیّه بدو منسوب است. نسبش
به ابان، غلام عثمان بن عفّانمی رسد. ابوالحسن اشعری پیش از رویگردانی
از اعتزال، شاگرد او بود. جبائی نظریات و آرای منحصر به فردی
میان معتزلیان دارد؛ از جمله آن که: «صفات خداوند عین ذات اوست،
لذا خداوند به ذات خود عالم و به ذات خود حی است و قِدَم ویژه ترین
صفات حق تعالی است.» معتزلیانِ دیگر، آرای دیگری
در این زمینه داشتند که تفصیل آن در کتب ملل و نحل آمده است.
جبائی در بصره شهرت یافت و
در همان شهر در 68 سالگی درگذشت. کتابی در اصول و کتابی در ردّ
نظرات ابن راوندی و نظّام از آثار اوست. آرا و نظریات عجیبی
در تفسیر داشت که اشعری آنها را ردّ کرده است.(5)
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 178