responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 187

شده است، لذا می توان زمان مرگ او را پس از این تاریخ دانست.(2)

ام موسای قهرمانه

ام موسی وکیل خرج کاخ خلیفه بود ودر ایام خلافت المقتدربالله موقعیت ممتازی داشت و وزیران از او بیمناک بودند، زیرا میان او و وزیر علی بن عیسای جراح کدورتی رخ داد، لذا وزیر و خویشانش دستگیر و خانه هایشان غارت شد.

ام موسی در سال 310ق به فرمان خلیفه دستگیر شد، زیرا برادرزاده خود را به عقد ابوبکر محمد بن اسحاق بن متوکّل خلیفه عباسی درآورده بود و دشمنانش ـ که شمارشان کم نبود ـ بر ضد او بدگویی کرده، خلیفه مقتدر و مادرش شغب را قانع کردند که هدف این زن از این کار، خلیفه کردن محمد بن اسحاق است. بدین ترتیب، او دچار بدبختی شد، یک میلیون دینار از او مصادره شد و خود، برادر و مادرش نیز به ثمل تحویل داده شدند. ثمل نیز وکیل خرج دربار و زنی سنگدل و به شرارت مشهور بود. این زن، ام موسی را شکنجه کرد و اموال و جواهراتی را ـ که پنهان کرده بود ـ از او گرفت. بعدها مقتدر از ام موسی خشنود شد و اموالش را بدو باز گرداند.(3)

حامد بن عباس

ابومحمد، حامد بن عباس، از وزیران عباسیان بود. در آغاز، فرماندار اقلیم فارسی بود. سپس بصره نیز به حوزه حکومتی او ضمیمه شد. آن گاه به بغداد فراخوانده و در سال 311ق وزیر مقتدربالله عباسی شد و علی بن عیسی را جانشین خود کرد.

خلیفه طی قراردادی گردآوری خراج و مالیات سواد بغداد، کوفه، واسط، اهواز و اصفهان را به او واگذاشت. او نیز کالای مورد نیاز عامه را احتکار کرد که بالا رفتن قیمت ها و اعتراض مردم را درپی داشت. خلیفه او را از وزارت برکنار کرد و به واسط فرستاد و در آن جا مسموم شد و درگذشت. حامد بن عباس مردی توانگر بود و چهارصد برده مسلح از او حفاظت می کردند و هزار و هفتصد تن پرده دارِ او بودند. او بخشنده، دست و دل باز، بلندنظر و موردستایش بود. چاله ای داشت که هر روز هزار دینار در آن می انداخت و هنگامی که پر شد، آن را پنهان کرد. زمانی که خلیفه فرمان مصادره اموال او را داد، به آن چاله دست یافت و یک میلیون دینار از آن خارج کرد. حامد از جمله کوششگران در قتل حلاج بود.(4)

خلف طولونی

ابوعلی، خلف طولونی، طبیب مصری و متخصص بیماری های چشم و درمان آن بود. کتابی به نام النهایة و الکفایة فی ترکیب العینین و خلقتهما و علاجهما و أدویتهما نوشت.(5)

دولابی

ابوبشر، محمد بن احمد بن حمّاد بن سعید رازی، از محدثان و عالمان به اخبار و تاریخ بود. اهل ری و به «دولاب» (از توابع ری) منسوب بود و با پیمان «ولاء» به انصار پیوست. در طلب حدیث سفر کرد و آن را از بزرگان حدیث فراگرفت و از او روایت شد. در مصر اقامت گزید و در سفر حج، میان مکه و مدینه درگذشت. آثار سودمندی در تاریخ و زندگینامه عالمان نوشت که مورد استفاده اهل فن قرار گرفت و مرجعی در این باب شد. الکنی و الاسماء از آثار او است.(6)

طاهر صفاری

طاهر بن محمد بن عمرو بن لیث صفاری در ایام خلافت مکتفی بالله عباسی فرماندار سیستان، کرمان و فارس بود. مکتفی در سال 290ق او را پس از کشته شدن جدش عمرو بن لیث بدان سمت گماشته بود، اما او نتوانست به وظایف خود عمل کند و به شکار و کامرانی پرداخت.

لذا در ایام خلافت مقتدر، گروهی از معتمدان طاهر بر او شوریدند و او در سال 297ق به بغداد برده شد. در آن جا خلیفه مقتدر او را برکنار و زندانی کرد. سپس او را آزاد کرد و در سال 310ق به او خلعت داد. طاهر هم چنان در بغداد ماند تا درگذشت.(7)

طبری (ابن جریر)

ابوجعفر، محمد بن جریر بن یزید بن خالد بن کثیر بن غالب طبری در شهر آمل مرکز طبرستان زاده شد و در خاندان بزرگواری بالید و در نُه سالگی قرآن و کتاب های حدیث را حفظ کرد. سپس به ری رفت و نزد عالمان آن شهر فقه آموخت و از آن جا عازم بغداد شد و در سال 241ق روزِ درگذشت امام احمد بن حنبل وارد آن شهر شد. از بغداد به بصره آمد و از علمای شهر حدیث شنید. سپس به کوفه رفت و علمای آن جا را ملاقات کرد و بعد به بغداد بازگشت و از آن جا عازم مصر شد و نزد پیشوایان شافعی و مالکی فقه هر دو مذهب را فراگرفت.

آن گاه به شام رفت و نزد مردان حدیث و قرائت، دانش خود را تکمیل کرد و سرانجام به بغداد بازگشت و در آن جا ساکن شد و تا پایان عمر، متمحض در تدریس و تألیف شد.

طبری پایه گذار مذهبی بود که به نام خودش معروف شد و بسیاری از علما پیرو آن بودند. این مذهب چندان با مبانی مذهب شافعی تفاوتی نداشت، اما دیری نپایید که فراموش شد. عباس بن حسن جرجرائی وزیر خلیفه مقتدر از او خواست کتاب مختصری در

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 187
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست