responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 200

* ماوراءالنهر: یحیی، منصور و ابراهیم (فرزندان احمد سامانی) برضد برادرشان نصر که در نیشابور است، خروج کرده، خزاین و خانه هایش را غارت می کنند. نصر به بخارا بازمی گردد تا شورش آنان را سرکوب کند، و آنان از او امان می خواهند.

حمله های دریایی

* حمله های دریایی پیاپی به ترنت، سالرنو و ناپل به فرماندهی سردار صابر الفتی و سالم بن راشد کتانی، و حمله های دریایی به جنوا، ساردین و کورسیکا به فرماندهی یعقوب بن اسحاق.

درگذشتگان

* ابن رستم

* ابوالقاسم بغوی* ابوالهیجاء حمدانی* اسلم بن عبدالعزیز* بتانی

* ثمل قهرمانه

ابن رستم

احمد بن مهدی بن رستم، عابد و زاهد بود. نقل می کنند که شبی زنی نزدش آمد و گفت: «دچار آزمونی سخت شدم و به ناچار به زنا تن در دادم و از آن که به زور با من زنا کرد، باردار شدم. تو را پناه خود کردم و وانمود کردم تو همسرم هستی و آنچه در شکم دارم فرزند تو است؛ پس رسوا مکن و در پوشان! که خدایت به نیکی در پوشاند.»

ابن رستم سکوت کرد و گفته زن را انکار نکرد. چندی بعد که آن زن فرزندش را به دنیا آورد، اهل محل و امام مسجدِ آن محل نزدش آمدند و تولد آن فرزند را بدو تبریک گفتند. او نیز اظهار خوشحالی کرد و دو دینار فرستاد تا حلوا خریده شود و به آنان شیرینی داد.

از آن پس، هر ماه دو دینار از طریق امام مسجد برای آن زن می فرستاد و می گفت: «سلام مرا به او برسانید! میان من و او مسائلی رخ داده که از هم جدا شده ایم. این ماجرا دو سال طول کشید. آن گاه آن فرزند درگذشت و مردم به تسلیت و تعزیت ابن رستم آمدند و او نیز ابراز اندوه و ناراحتی کرد. سپس آن زن همراه با دینارهایی که هر ماه برایش فرستاده می شد و آنها را در کیسه ای نگه داشته بود، نزدش آمد و گفت: «خداوند به تو جزای خیر دهد و گناهانت را بپوشاند! این دینارهایی است که برایم می فرستادی.»

ابن رستم گفت: «آنها را به عنوان هدیه و پیشکش برای آن فرزند می فرستادم و اینک که او مرده است، تو از او ارث می بری و این پول ها به تو تعلق دارد؛ پس هرچه می خواهی با آن بکن!» آن زن، او را دعا کرد و رفت.(2)

ابوالقاسم بغوی

ابوالقاسم، عبدالله بن محمد بن عبدالعزیز بن مرزبان بن شاپور بغوی، از مردم «بغ» یا «بغشور» (بین هرات و مرورود) محدثِ عراقیان در عصر خود و حافظی ثقه و مورداعتماد بود که برای شنیدن و روایت احادیثِ او، از نقاط دیگر به سویش می آمدند، زیرا اسناد درستِ احادیث به او منتهی می شد و کسان بی شماری از او حدیث روایت کرده اند. ابوالقاسم خواهرزاده احمد بن منیعِ محدث (متوفای 244ق) بود. معجم الصحابه، معالم التنزیل فی التفسیر، کتاب السنن علی مذاهب الفقهاء و کتاب المسند از تألیفات او است.

وی در 103 سالگی درگذشت.(3)

ابوالهیجاء حمدانی

ابوالهیجاء، عبدالله بن حمدان بن حمدون تغلبی عدوی، از امیران و فرماندهان مقرّب دربار عباسی بود. مکتفی بالله عباسی در سال 293ق وی را فرماندار موصل و توابع آن کرد. در آن جا بود تا این که مقتدربالله در سال 301ق وی را عزل کرد و او به بغداد آمد. سپس در سال 302ق خلیفه به او خلعت بخشید و امارت موصل را به او بازگرداند. در سال 303ق او را همراه برادرش حسین دستگیر کرد و در سال 305ق وی را آزاد کرد. در سال 308ق امارت خراسان و دینور را به او داد. وی در بغداد می ماند و نماینده خود را به آن مناطق می فرستاد و این شیوه رایج آن روزگار بود. در سال 315ق امور مالیات و املاک موصل و سرزمین های مجاور آن را به عهده گرفت. سپس در سال 317ق در غائله خلع مقتدر کشته شد، زیرا او برای خلع خلیفه و نصب قاهربالله، با سرداران ترک همکاری کرده بود. پس از این که مقتدر به خلافت بازگشت، سرِ ابوالهیجاء را نزد او آوردند.(4)

اَسلم بن عبدالعزیز

ابوالجعد، اسلم بن عبدالعزیز بن هاشم، از تبار ابان بن عمرو غلامِ عثمان بن عفّان قاضی اندلس و از خاندان بزرگ از اهالی قرطبه و فردی دانشمند بود. او با فرمانروایان و خلفا پیوند داشت و در نصیحت و خیرخواهی برای آنان معروف بود. در سال 260ق برای فراگیری حدیث جلای وطن کرد و از عالمان مصر، قیروان و دیگر شهرها حدیث آموخت. در سال 300ق حج به جا آورد و قاضی قرطبه شد.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 200
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست