responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 213

63 سالگی پس از 24 سال حکومت درگذشت.

نسب عبیدیان (فاطمیان اسماعیلی)

جانشینان عبیدالله مهدی به عبیدیان و نیز به فاطمیان منسوب به فاطمه زهرا دختر رسول الله و مادر حسن و حسین و نیز به اسماعیلیان شهرت دارند. آنان نسبت خود را از طریق اسماعیل پسر امام صادق به اهل بیت می رسانند. آنان به «سبعیه» (هفت امامی) نیز مشهورند، چون امامان را هفت نفر و بدین ترتیب می دانند: امام اول، علی بن ابی طالب؛ دوم، امام حسن؛ سوم، امام حسین؛ چهارم، امام زین العابدین؛ پنجم، امام محمدباقر؛ ششم، امام جعفر صادق؛ و هفتم، اسماعیل پسر امام صادق.

عبیدیان از نسل محمد فرزند اسماعیل هستند که از ترس خلفای عباسی مخفی شد و او نخستین امام مستور بود تا ظهور عبیدالله مهدی که با او دوران امامان ظاهر شروع می شود. (به شرح حال اسماعیل بن جعفر صادق در جدول درگذشتگان سال 143ق و شرح حال فرزندش محمد بن اسماعیل در جدول درگذشتگان سال 198ق مراجعه کنید).

وقتی عبیدیان در سال 358ق در زمان المعزلدین الله بر مصر دست یافتند، دولتشان فاطمی و مذهبشان اسماعیلی خوانده شد، با دست یابی ایشان به شام، حجاز و یمن، حکومتشان وسعت یافت و دایره دعوت ایشان به عراق رسید و حتی در یکی از شهرهای عراق به نام ایشان خطبه خوانده شد که خلیفه عباسی، قادربالله دست به کار شد تا جلو آن را بگیرد. لذا در سال 402ق علویان، عباسیان، قضات و علما را جمع کرد و در مکتوبی انتساب عبیدیان به اهل بیت را نادرست خواندند. این مکتوب را شریف رضی و برادرش شریف مرتضی از علویان و هم چنین شیخ مفید مرجع شیعیان امضا کردند و از قضات و فقهای اهل سنت، ابوالعباس ابیوردی و ابوحامد اسفراینی و ابوالحسن قدوری آن را امضا کردند. در زمان قائم بامرالله عباسی نیز این مسئله تکرار شد، او نیز علما، فقها، علویان، هاشمیان و عباسیان را گردهم آورد و مکتوبی همانند نوشته پیشین نوشتند و به دستور خلیفه آن را در همه شهرها گرداندند.

مورخان مقابل عبیدیان دو موضع متفاوت گرفته اند: عده ای در انتساب آنان به اهل بیت شبهه ایجاد می کنند، وعده ای دیگر آن را تأیید می کنند و می گویند این انتساب صحیح است. هر دو دسته درباره تعداد امامان و اسامی آنها نیز اختلاف دارند. منکران انتساب عبیدیان به آل بیت نیز در توضیح دیدگاه خود اختلاف دارند؛ برخی می گویند:

عبیدالله یهودی الاصل بوده است، پدر یهودی اش که در شهر سلمیه آهنگر بود، نام او را سعید گذاشت. وقتی پدرش مُرد، مادرش با مردی به نام حسین بن عبدالله بن میمون بن عبدالله قدّاح دیصانی(11) اهوازی ازدواج کرد. این حسین، غلام]امام[جعفر صادق بود و از او مذهب شیعه را فراگرفته بود. او به تربیت سعید پرداخت و اسرار و تعالیم مذهب (تشیّع) و تبلیغ به نفع آن را به او آموخت. وقتی سعید بزرگ شد، ادّعا کرد خودش علوی است و مردم را به پیروی از خودش فراخواند. سپس به مغرب رفت و نام عبیدالله مهدی و کنیه ابومحمد برخود نهاد و کنیه پسرش را ابوالقاسم گذاشت.

دیگر منکران می گویند: عبیدالله مهدی همان ابن میمون قدّاح است. جدّ قدّاح، زرتشتی دوگانه پرست بود؛ یکی خدای نور و دیگر خدای ظلمت. عبیدالله با همان دین پدر و پدربزرگش بزرگ شد و هدف نهایی ایشان، محو اسلام بود و عقیده به باطن از راه تأویل و توجیه، و عقیده به این که قرآن و سنّت نبوی، یک ظاهر دارد و یک باطن، و همین طور و در هر دو باطن است که اعتبار دارد نه ظاهر. آنان با این توجیهات می خواستند عقاید مجوسی و دیصانی را زنده کنند.

این نظریات را عده ای از علمای اهل سنت متوجه عبیدیان کرده اند که بعضی از آنان، از مورّخان اند؛ مثل: قاضی عبدالجبّاربصری، قاضی ابوبکر باقلانی، ذهبی، ابن تغری و ابن خرم اندلسی.

امّا از کسانی که می گویند انتساب عبیدیان به اهل بیت صحیح است، ابن اثیر، ابن خلدون و مقریزی هستند و استدلالشان این است که پیشوایان عبیدی از ترس شدّت عمل عباسیان، خودشان را پنهان می کردند و برای رد گم کردن، نام های مستعار برخود می گذاشتند. ابن خلدون در تأیید این نظریه می گوید: «همین که مردم مطیع و فرمانبردار ایشان بودند و دعوت آنان در مکه و مدینه قوام گرفت، بهترین دلیل برصحت نسبت ایشان است.»

ابن اثیر به قصیده ای که شریف رضی سرود و در آن به صحّت نسب عبیدیان اعتراف می کند، استشهاد می کند؛ در صورتی که رضی قبلا مکتوبی که علیه ایشان فراهم شده بود، امضا کرد. او در این قصیده می گوید:

«جایگاه من سست نیست؛ در حالی که من زبانی برّان و شخصیّتی با عزّت دارم.

سزاوار است در دیار دشمن جامه خواری بر تن کنم؛ در حالی که در مصر، خلیفه علوی فرمان می راند؟!

کسی که پدرش پدر من و مولای او مولای من است، و این بیگانه بر من ستم روا می دارد.

والاترین انسان ها محمد(صلی الله علیه وآله) و علی، خون من را با خون او پیوند داده اند.

خواری من در آن فضا، عین عزّت است، و تشنگی من در کنار این

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 213
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست