نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 224
در تغزل، آثار لطیف و بدیعی
دارد، از جمله:
«تو درد منی و در دستانت دوای
من است؛ ای شفای من از آتش عشق و ای بلای من!
دل من دوستدار آن است که نامش را نمی
برم، در رنجم؛ چه رنج بزرگی!
چگونه در رنج نباشم، چگونه خوش باشم از
زندگی ای که در آن مصیبت، صبر و شکیبایی ام
از دست رفته؟!
ای ملامتگران! چه می شود
شما دنبال زندگی بروید و من با درد خود بمیرم!
مرده آن نیست که مرد و آسوده شد؛
مرده واقعی کالبدی است که میان زندگان است.»(6)
ابن یونس (متّی)
ابوبشر، متّی بن یونس (یونان)،
از مسیحیان نسطوری و اهل «دیر قنّی» نزدیک
بغداد است. ریاست علمای منطق در آن زمان بدو رسید. کتاب هایی
در علم منطق از سریانی به عربی ترجمه و شرح کرد. در نیمه
قرن چهارم هجری ترجمه او بسیار مورداعتماد و استفاده بود.
تفسیر الکتب الاربعه در منطق و
کتاب المقاییس الشرطیه از آثار اوست. وی در زمان خلیفه
راضی بالله در بغداد می زیست.(7)
ابن مقله
ابوعلی، محمد بن علی بن حسین
بن مقله (مقله، اسم مادر بزرگ اوست) وزیری بود شاعر و ادیب، و
خط او در زیبایی ضرب المثل بود. در بغداد به دنیا آمد.
مسئول جمع آوری خراجِ یکی از توابع فارس شد و زیر نظر وزیر
ابوالحسن بن فرات کار کرد و به وسیله او به رفعت و مقام رسید.
در سال 316ق مقتدربالله، خلیفه
عباسی به او وزارت داد و چیزی نگذشت که بر او خشم کرد و در سال
318ق او را دستگیر و به فاس تبعید کرد. سپس در سال 321ق قاهربالله
عباسی او را وزیر کرد. اما هنوز شروع به کار نکرده بود که خلیفه
او را به همدستی با سربازان، برای کشتن وی متهم کرد. او مدت یک
سال پنهان شد تا این که قاهر در همان سال درگذشت. در سال 322ق راضی
بالله او را وزیر کرد، ولی در سال 324ق با تحریک محمد بن یاقوت
فرمانده سپاه، خلیفه بر او غضب کرد و مدتی او را زندانی کرد و
سپس آزادش ساخت. دوباره با سعایت سردار کل، محمد بن رائق دستگیر شد و
خلیفه دستور برکناری و قطع دست راستش را داد. سپس خلیفه از کرده
خود پشیمان شد و در سال 326ق او را به وزارت گماشت. پس از این که دستش
را قطع کردند، او قلم را به مچش می بست و می نوشت.
ابن مقله شروع به دسیسه چینی
برای ابن رائق کرد. در سال 327ق ابن رائق او را برکنار کرد، زبانش را برید
و به زندانش افکند. او در زندان، سختی زیادی متحمل شد؛ با دست
چپش از چاه آب می کشید و طناب را با دهانش نگاه می داشت. وی
طیّ چند دوره وزارت توانست مال زیادی بیندوزد. برای
خود خانه بزرگی در یکی از بهترین محله های بغداد
بنا کرد و چون به ستاره بینی عقیده داشت، ستاره شناسان را گردهم
آورد تا زمان خاصیّ را برای ساخت و پی ریزی خانه اش
انتخاب کنند. سرانجام روزگار سعادتش سپری شد. و بعد از عزّت به خواری
افتاد؛ زیرا عاقبت کارها دست خدا است. او در 56 سالگی در زندان
درگذشت.(8)
حسن اصطخری
ابوسعید، حسن بن احمد بن یزید
بن عیسی بن فضل بن یسار اصطخری، از پیشوایان
شافعی بود. او همتای ابن سریج و از همگنان ابن ابی هریره
بود. در شهر قم قاضی شد، سپس مسئول امور حسبه (حسبیه) در بغداد شد.
سوار بر استر در کوچه های بغداد می گشت و درپی اموری بود
که به وظیفه او ارتباط داشت. مقتدر عباسی او را قاضی سیستان
کرد. او دریافت که بیشتر ازدواج های آنان بدون اذن ولیّ
بوده است؛ پس همه را باطل کرد.
کتاب الأقضیه از تألیفات
اوست. ابن جوزی گفته است: «همانند آن، کتابی در این موضوع
نگاشته نشده است». و دیگر کتاب او الشروط و الوثائق و المحاضر و السجلاّت
است. در سال 328ق در 84 سالگی درگذشت.(9)
ابوالعباس خصیبی
ابوالعباس، احمد بن عبیدالله پسر
وزیر احمد بن خصیب جرجراییوزیری عریق و
فرزند وزیر بود. وی کاتب، شاعر و منشیِ مادر خلیفه
مقتدربالله بود. چون مقتدر خلیفه شد، او را در سال 313ق به وزارت برگزید
و پس از یک سال و دو ماه، او را عزل کرد. علّت عزل او چنان که در تاریخ
ابن اثیر آمده، چنین است: او هر شب شراب می نوشید و صبح
مست برمی خاست و حال کار کردن و شنیدن سخنی نداشت. نامه های
رسیده دیوانی و اداری را تا مدتی نمی خواند و
جواب آنها را به تأخیر می انداخت، لذا اموال از بین رفت و مصالح
نظام تباه شد. وانگهی به دلیل این که کارها برای او
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 224