responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 227

اصحاب و موافقان بربهاری در تفسیر این آیه می گفتند: خداوند در روز قیامت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را بر عرش خود می نشاند و مخالفان می گفتند: این مقام همان مقام شفاعت پیغمبر(صلی الله علیه وآله) در روز قیامت برای مؤمنان است که مرتکب گناهان کبیره شده اند.

بربهاری در سال 323ق فتنه دیگری نیز به پا کرد؛ به میکده ها و کنیزکان خواننده حمله کردند، آلات موسیقی را شکستند و در این راه به مراکز و خانه های مخصوص این امور حمله کردند. در راه، جلو هر مردی که با غیرمحرمش راه می رفت را گرفتند، و زیارت قبور را تحریم کردند. راضی بالله عباسی اطلاعیه ای داد و کارهای حنبلیان را تقبیح کرد و مسلمانان را از اعمال ایشان دور دانست. این اظهار ناخشنودی، برای زمان معینی توانست مانع کار آنان شود. آنان در سال 327ق مردم را از اقامه شعائر در شب نیمه شعبان (یاد بود تغییر قبله از مسجدالاقصی به مسجدالحرام) در تنگنا قرار دادند، از این رو رئیس شرطه دستور دستگیری بربهاری را صادر کرد واو مخفی شد.

در سال 329ق حنبلیانِ طرفدار بربهاری کوشیدند مسجد شیعیان در محلّه بُراثای کرخ بغداد را تخریب کنند، زیرا این مسجد را پایگاه شیعیان می دانستند. هم چنین به محلّه صرّافان حمله کردند. خلیفه متقی بالله ناچار شد عدّه ای از حنبلیان را زندانی کند و بر نگهبانی و حفاظت از مسجد بُراثا بیفزاید. بربهاری در خلال این بحران ها و در حال اختفا درگذشت. اثر روش و دیدگاه او را در عده ای از فقها می یابیم؛ از جمله: قاضی ابویعلی (متوفای 458ق) شریف ابوجعفر هاشمی (متوفای471ق) و دیگران که علیه بدعت ها برخوردهای تندی کردند.

بربهاری منسوب است به بربهاری، ادویه ای که از هند می آورند و به آورنده اش گفته می شود بربهاری. شاید از همین رو باشد که امروزه ادویه را «بهارات» می گوییم.(7)

راضی بالله

ابوالعباس، محمد بن مقتدربالله بن معتضدبالله بن موفّق بالله بن متوکّل علی الله بن معتصم بالله ملقّب به راضی بالله، بیستمین خلیفه عباسی است. مادرش امّولد بود و ظلوم نام داشت. الراضی در زندان بود. و چون القاهربالله در سال 322ق از خلافت برکنار شد، وی را از زندان بیرون آوردند و با او بیعت کردند. دوران دو خلیفه پیش از او؛ یعنی قاهر و مقتدر روزگار ضعف خلافت بود. فرمانروایان بلاد از اطاعت آن دو سر باز زدند و بسیاری از والیان در حوزه حکومتی خود اعلام استقلال کردند. الراضی بالله می خواست امور را اصلاح کند، لذا به محمد بن رائق، کارگزار خود در شام و فلسطین نامه نوشت که به بغداد بیاید. او آمد و خلیفه منصب امیرالامراء را بدو داد. آن گاه حوادثی رخ داد که ابن رائق و ناصرالدوله حسن حمدانی بر سر قدرت جنگیدند و امر عاملان مناطق وخیم شد. در نتیجه، از خلیفه اسمی جز در بغداد و توابع آن، باقی نماند. سرزمین فارس و اصفهان و ری در دست آل بویه بود. موصل، دیاربکر، سرزمین ربیعه و مضر در دست حمدانیان بود. شام و مصر در دست محمد بن طغج، مغرب در دست قائم بامرالله، خلیفه فاطمی، اندلس در دست عبدالرحمان ناصر اموی، ماوراءالنهر در دست سامانیان، و طبرستان و جرجان در دست دیلمیان بود. و بدین سان، در زمان راضی تار و پود حکومت از هم گسست.

خطیب بغدادی می گوید: «راضی فضایل زیادی داشت و در خیلی از مسائل، نقطه پایان بود. او واپسین خلیفه ای بود که شعر می سرود. واپسین خلیفه ای بود که به تدبیر امور سپاهیان و امور مالی پرداخت. واپسین خلیفه ای بود که روز جمعه بر فراز منبر خطبه خواند، واپسین خلیفه ای بود که با علما هم نشینی داشت و به هم نشینان خود هدیه داد و سرانجام واپسین خلیفه ای بود که جایزه ها، هدایا، جیره ها، مستمرّی ها، پخت و پزها، نشست و برخاست ها، خادمان و همراهانش همگی به روش خلفای پیشین بود.» در 32 سالگی در بغداد درگذشت و در «رصافه» به خاک سپرده شد. مدّت خلافتش شش سال و ده ماه و ده روز بود. بعد از او با ابراهیم (متقی بالله) فرزند مقتدر بعیت شد.(8)

پی نوشت ها:

[1] سه شنبه اول محرم سال 329 = ششم اکتبر سال 940؛ جمعه 29 ربیع الاول سال 329 = اول ژانویه سال 941.

[2] الاعلام، ج 5، ص 87.

[3] از روایاتی که از امامان معصوم (علیهم السلام) نقل شده است بر می آید سلاح پیامبر(صلی الله علیه وآله) و شمشیرش (ذوالفقار) نزد امامان است و آن را از نشان های امام بر شمرده اند و هم اکنون نزد امام زمان است. (بحارالأنوار، ج 25، ص 117، همان، ج 52، ص 307).م.

[4] المنتظم، ج 6، ص 321؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 200؛ تاریخ ابن اثیر، ج 8، ص 334، 346، 353، 362 و 371؛ القفطی، ص 191؛ تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 240؛ النجوم الزاهره، ج 3، ص 272؛ مروج الذهب، ج 4، ص 288 و 289؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «بجکم»؛ الذخائر و التحف، ص 230.

[5] طبقات الاطباء، ج 1، ص 202؛ النجوم الزاهره، ج 3، ص 257؛ الاعلام، ج 2، ص 12.

[6] اسراء (17)، آیه 79: «پاره ای از شب را به نماز خواندن زنده بدار. این نافله، خاص تو است؛ باشد که پروردگارت، تو را به مقامی پسندیده برساند.»

[7] تاریخ ابن اثیر، ج 8، ص 213 و 378؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 227
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست