نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 236
فرزند خردسال او و نیابت کافور
خادم از طرف او در اداره امور حکومتی.
عبیدیان
* درگذشت القائم بامرالله عبیدی
و بیعت با ابوطاهر اسماعیل فرزندش و لقب یافتن او به منصور.
اندلس
* عبدالرحمان ناصر اموی در کاخ
الزهراء از هیأت صلح بیزانس ـ که امپراتور کنستانتین سوم آن را
فرستاده بود ـ استقبال می کند.
مبادله اسیران با رومیان
مبادله اسیر میان رومیان
و سیف الدوله حمدانی در «سیلفکه».
بلایای طبیعی
* گرسنگی در بغداد به حدّی
رسید که مردم مردار می خوردند و خانه خود را به گرده نان فروختند و یک
کز (معادل شش خروار) گندم را به ده هزار درهم خریدند. هم چنین براثر
گرسنگی، بچه ها را سر می برند و می خورند.
وقایع نظامی
جنگ میان حکّام ولایات
جنگ میان سیف الدوله و اخشید
* اخشید: سیف الدوله امیر
حلب پس از درگذشت اخشید بر دمشق استیلا می یابد.
کافور به طرف او حرکت می کند و در
مرج عذرا نزدیک دمشق با او کارزار می کند و چنین مصالحه می
کنند که سیف الدوله مالک حلب و حمص و انطاکیه باشد، و دمشق در دست اخشیدیان
باقی بماند.
جنگ میان ناصرالدوله و معزالدوله
* ناصرالدوله حمدانی امیر
موصل در رأس سپاهی برای نجات بغداد از اشغال دیلمیان به
بغداد رو می آورد. معزالدوله به سوی ناصرالدوله روان شده، در جنگی
او را شکست می دهد.
لشکریان معزالدوله دیلمی
پیروزمندانه به بغداد باز گشته، دزدی و چپاول و کشتار را به نهایت
می رسانند. مردم از بغداد فرار کرده، سر به بیابان می گذارند. صیمریِ
وزیر به سرکوبی آشوب لشکریان می پردازد، و مردم به شهر
بازمی گردند.
قیام ها
* افریقیه: ابوزید
خارجی که علیه عبیدیان قیام کرده بود، بر رقاده و
سوسه دست می یابد و به شهر مهدیه نزدیک می شود و به
اطراف و نواحی آن شبیخون می زند و تمام دسته های نظامی
را که علیه او تجهیز و گسیل شده اند پس می راند.
درگذشتگان
* ابن جرّاح (علی)* ابن حمدون
جذامی* ابوزکریای ازدی* اِخشید
* توزون
* عمر خرقی* سهراب
* شبلی
* صنوبری
* القائم بامرالله فاطمی* حاکم
مروزی
ابن جرّاح (علی)
ابوالحسن علی بن عیسی
بن داوود بن جراح بغدادی حسنی، وزیرِ مقتدر عباسی و قاهر
عباسی و یکی از علمای صاحب منصب، از اهالی بغداد و
ایرانی تبار بود. بیشتر روزگار خود را به کتابت و دبیری
سپری کرد. سپس والی مکه شد. مقتدر عباسی در سال 300ق او را به
بغداد فراخوانده، به وزارت گماشت. وی اوضاع را سامان داد و مدیریّتی
خوب و روشی نیکو داشت.
در سال 304ق مقتدر او را عزل و زندانی
کرد، و در سال 311ق او را به مکه و از آن جا به صنعا تبعید کرد. سپس در سال
312ق اجازه داد به مکه باز گردد؛ او بازگشت و در آن جا عهده دار مسئولیت
نظارت بر توابع مصر و شام شد و بین آن دو شهر، رفت و آمد می کرد. خلیفه
مقتدر بالله، او را به وزارت بازگرداند و او در سال 314ق به بغداد آمد. در سال
316ق بر او خشم کرد و او را عزل و دستگیر کرد. سپس در سال 318ق او را ناظر
بر دیوان ها قرار داد. بدین ترتیب، زندگی او پر از فراز و
نشیب بود. ابن جراح، انسانی صادق، متدین، درستکار، دانشمند و از
وزیران خوب بود. خیر و نیکی او زیاد بود و هم نشینی
با دانشمندان را دوست می داشت. صولی گوید: «من در دربار بنی
عباس، وزیری را نمی شناسم که از نظر پاکدامنی، زهد، حفظ
قرآن و آشنایی با مفاهیم قرآنی، همانند او باشد.» او شاعر
بود و در یکی از اشعار خود، رابطه با مردم را شرح داده، می گوید:
«مردم فقط با دنیا و دنیاداران
همراهند؛ اگر روزی دنیا به صاحب دنیا پشت کرد، آنها هم پشت می
کنند.
دنیادار را تعظیم می
کنند و اگر روزی دنیا بر او ظفر یافت، آنها نیز دنیا
را همراهی می کنند.»
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 236