responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 239

روزگار، جز بهار، نور افشان، نیست؛ وقتی بهار می آید، با خود گل و روشنایی می آورد.

زمین، چون یاقوت، و هوا، چون مروارید. گیاهان، همچون فیروزه، و آب، چون بلور است.

هر گیاهی، جامی از باده ابر بهاری در دست دارد و از خود، بی خود و مست و مخمور است.

در بهار برای ما، گل های سرخ رنگ دسته شده، و پراکنده ها، جای جای مجلسی ]به چشم می خورند[.

گل نرگس، جادو گر چشم هاست، و هر کس چشم ندارد، جادو نخواهد شد.

این بنفشه و این یاسمن و این نسرین، کنار هم قرار گرفته و در زیبایی شهره شده اند.

ابرها، همواره دانه های مروارید می افشاند. زمین خندان است و پرنده ها شادمان.

هر کس گل های بهاری را بوییده باشد، خواهد گفت: نه مشک، مشک است و نه کافور، کافور.»

صنوبری، با تفاخر به لقب خود، چنین می سراید:

«اگر ما را به صنوبر نسبت می دهند، چه باک! ما را به چوب فرو افتاده گمنامی نسبت نداده اند.

بلکه نسبت ما، به سرو بلند قامتی می رسد که از ریشه ای اصیل، مایه می گیرد.»

از جمله شعرهای تغزّلی او، چنین است:

«فراموش نمی کنم جمال او را ـ که در یکی از شب ها به مصلاّی او رفتم ـ دیدم

او در محراب، پیشاپیش مردم می خواند: «نفسی را که خدا حرام کرده، نکشی.»(10)

من گفتم: در گفته ات درنگ کن! چون این کار خود تو است، ای کسی که چشمانش مردم را می کشد!»

صنوبری در پنجاه سالگی درگذشت.(11)

القائم بامرالله فاطمی

ابوالقاسم محمد بن عبیدالله بن مهدی عبیدی فاطمی که نزار هم نامیده می شود، در شهر «سلمیه» نزدیک شهر «حماة» واقع در سوریه به دنیا آمد و بزرگ شد و با پدرش به مغرب رفت. وقتی که پدرش مالک مغرب شد، او را برای فتح مصر دوباره گسیل کرد؛ (بار اول، در سال 301ق و بار دیگر، در سال 307ق) در نخستین لشکرکشی، اسکندریه و فیّوم را به دست آورد و مرتبه دوم به جیزه رسید که سپاه مقتدر بالله، خلیفه عباسی، به فرماندهی مونس، با او جنگید و القائم به مغرب بازگشت و در سال 322ق پس از مرگ پدرش با او بیعت شد. او دومین پادشاه دولت فاطمیان عبیدی و نخستین کسی است که در این حکومت، به امیرالمؤمنین ملقب شد.

حافظ ذهبی درباره او گفته است: «قائم از پدرش مهدی، بدتر و فردی زندیق و ملعون بود.»

قاضی عبدالجبّار گفته است: «وی (قائم) دشنام به پیامبر(صلی الله علیه وآله) را آشکار ساخت و جارچی او فریاد می کرد: "لعنت کنید آن که و آنچه در غار بود!.»

او عده ای از عالمان را کشت. با ابوطاهر قرمطی در بحرین و هَجَر، نامه نگاری کرد و به او دستور داد مساجد و قرآنها را آتش بزند. رفتار او، خشم اهل سنّت، بهویژه، خوارج را ـ که علیه فاطمیان قیام کردندـ برانگیخت و مهم ترین و حساس ترین این قیام ها، قیام ابویزید، مخلدبن کیداد، برضد فاطمیان بود که در طول حکومت قائم استمرار یافت و در عهد فرزندش منصور سرکوب شد. قائم بامرالله در 56 سالگی در شهر مهدیّه درگذشت.(12)

مروزی (حاکم)

محمد بن محمد بن احمد مروزی، معروف به حاکم شهید، قاضی بخارا بود. سپس حمید سامانی امیر خراسان، او را وزیر خود کرد. در سال 334ق که ترک ها به خراسان حمله کردند، اسیر شد. او را به دو سرِ دو درخت بستند و رها کردند. درخت ها آنقدر او را به طرف خود کشیدند تا مرد.

سمعانی، صاحب کتاب الأنساب گفته است: «لشکر امیر، گناه تأخیر جیره شان را به گردن او انداختند و علیه او متحد شدند. سلطان کسی را فرستاد و ایشان را از این کار منع کرد؛ ولی آنان زیر بار نرفتند و مروزی را دست بسته در خیمه اش ـ که در مدخل شهر مرو بود ـ در حالی کشتند که غسل کرده، کفن پوشیده و نماز صبح را به جای آورده و کتاب هایش جلوی او بود. این واقعه، در ماه ربیع الاول 334ق رخ داد.

از تألیفات او کتاب الکافی فی الفقه است که آن را براساس کتاب الجامعِ ابوالحسن محمد بن حسن شیبانی، نگاشته است.(13)

پی نوشت ها:

[1] چهارشنبه اول محرم سال 334 = سیزدهم آگوست سال 945؛ پنج شنبه 24 جمادی الاول سال 334 = اول ژانویه سال 946.

[2] تاریخ ابن اثیر، ج 8، ص 465؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 217؛ المنتظم ج 6، ص 351؛ أعتاب الکتاب، ص 186؛ الاعلام، ج 5، ص 133.

[3] العبر، ج 4، ص 82؛ الاعلام، ج 5، ص 93.

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 239
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست