[4] وفیات الأعیان، ج 4، ص
356؛ معجم الادبا، ج 7، ص 136؛ تاریخ بغداد، ج 3، ص 427 و 432؛ المنتظم، ج
6، ص 359؛ همان، ج 2، ص 339 و 342؛ الفهرست، ص 215؛ العبر، ج 2، ص 286؛ بروکلمان،
ج 3، ص 51؛ النجوم الزاهره، ج 13، ص 296؛ إنباه الرواة، ج 3، ص 233؛ الاعلام، ج 8،
ص 4؛ فروخ،تاریخ الادب العربی، ج 2، ص 438.
سال 336 ق = 947ـ948 م(1)
رویدادها
سلطان دیلمی، تشیّع
خود را اعلام می کند.
* معزالدّوله دیلمی با برپایی
شعائر مذهبی بهویژه لعن معاویه، عزاداری حسین بن
علی، تعطیل بازار و مراکز تفریحی و نمایشی در
ایّام عزاداری، شادمانی در عید غدیر، شیعه
بودن خود را علنی می سازد. برادران معزالدوله نیز در مناطق تحت
امر خود چنین می کنند.
مصر: بنای شهر «منصوره»
* منصور فاطمی به میمنت پیروزی
بر ابویزید خارجی، شهر «منصوره» را بنا نهاد و آن را پایتخت
حکومت خویش قرار داد.
سیسیل
* عطّاف ازدی از حکومت صقلیه
عزل شد و حسن بن علی بن ابی الحسین کلبی به امارت آن
سامان گماشته شد. با حکومت وی، حاکمیت کلبیان بر صقلیه
آغاز و تا زمان استیلای نورماندی ها در سال 464ق به صورت موروثی
ادامه می یابد.
وقایع نظامی
استیلای دیلمیان
بر دیگر مناطق.
* چیرگی دیلمیان
بربصره و واسط،و بیرون آوردن این منطقه از چنگ ابوالقاسم عبدالله بریدی
و پایان یافتن حکومت آل برید بر این منطقه.
* رکن الدوله دیلمی بر
مازندران و جرجان تسلط یافت و پس از شکست وشمگیر بن زیار در یک
نبرد رودررو، آن مناطق را تصرّف می کند.
قیام ها
* افریقیه: سرکوبی قیام
ابویزید خارجی و دستگیری و کشتن وی.
درگذشتگان
* علم قهرمانه* مخلدبن کیداد
علم قهرمانه
وی کنیز مستکفی بالله
بود و حُسْنُ شیرازی نام داشت. چون خلافت مستکفی بالله مُسجل و
استوار شد، نامش را از حُسْنُ به عَلَمْ تغییر داد و وکیل خرج و
دخل خلیفه شد و برخلیفه مستولی شد، تا جایی که
فرمانش مطاع بود و هیچ یک از خواسته هایش رد نمی شد.
وی، امیر توزون را به
برکناری خلیفه متقی بالله فریب داد و توزون هم در سال
333ق متقی را از خلافت برکنار کرد و مستکفی بالله را به جایش
نشاند و دستور داد چشمان متقی را کور کنند و این کار به عهده غلام
عَلَمْ به نام سندی گذاشته شد. بدین ترتیب، عَلَمْ بر بیشتر
ذخائر و اندوخته های متقی دست یافت و اقتدار و تسلطش بدان جا رسید
که به منازل تجّار و بازرگانان حمله کرده، هر چه می خواست مصادره می
کرد. در این کار، چنان دستش باز بود که اموال مردم را نیز مصادره می
کرد.
هنگامی که امیر توزون،
مستکفی را بازداشت و از خلافت برکنار کرد، این زن را نیز
بازداشت کرد و چشمانش را از حدقه در آورده، زبانش را قطع کرد.(2)
مخلد بن کیداد
ابویزید، مخلد بن کیداد
بن سعد الله بن مغیث زناتی از نژاد بربر، برآمده از قبیله زناته
است و نسبش به زنی کاهن (پیش گو) می رسد. او از رهبران خوارج
اباضی و از پیشوایان آنان بود. فردی زاهد بود. اصالةً
بربری و از زنأته است. پشمینه ای کوتاه با آستین تنگ می
پوشید. مخلد، در «کاستیل» (از بلاد جرید در حوالی کوه های
اوراس از توابع شهر «توزر» در مغرب میانه) به دنیا آمد. در شهر توزر
بالید و با نکّاری ها (خوارج صفریه) معاشرت کرد و به «تاهرت»
سفر کرده، در آن جا معلّم بچه ها شد. ابن خلدون نقل می کند سپس خود رابه امر
به معروف و نهی از منکرموظف کرد و در سال 316ق به نابود کردن مظاهر منکرات
فرمان داد که در پی این فرمان، پیروانش زیاد شدند. او
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 241