نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 261
در سال 316ق به خلیفه ملقّب شد و
مردم را جمع و برای آنان سخنرانی کرد. او اولویت بنی امیه
بر بنی عباس به خلافت، را گوشزد کرد. مردم با او بیعت کردند و به
الناصرلدین الله ملقّب و به نام امیرالمؤمنین خوانده شد. پس از
وی، این لقب، برای سایر امرا و سلاطین اموی
اندلس باقی ماند، ولی گذشتگان او، فقط به عنوان امیر به نامشان
خطبه خوانده می شد.
در سال 325ق شهر الزهراء را ساخت و در
آن، قصرالزهراء را به نام کنیزی که او را دوست می داشت، بنا
کرد. سنگ های مرمر از نواحی غرب به شهر حمل شد و ساختمان کاخ را با
چهارهزار و سیصدستون در آن به پاداشت. پادشاه فرنگیان، چهل ستون از
سنگ مرمر به او هدیه کرد. عبدالرحمان، مرمرهای سبز و گلگون را از آفریقای
شمالی تهیه کرد و حوض بزرگی از طلا و حوض کوچکی که بر آن،
مجسمه هایی از شیر، غزال، عقاب و اژدها بود و همگی از طلا
و جواهرنشان بودند از قسطنطنیه تهیه کرد.
ساختمان سازی قصر و شهر الزهراء
شانزده سال طول کشید که در هر سال ثلث درآمد اندلس به آن اختصاص داده شده
بود، در حالی که درآمد سالیانه اندلس در آن روزگار، 000/480/5 درهم
بود. حدود سال 400ق (روزهای آشوب) شهر الزهراء و هر آنچه در آن بود، به آتش
کشیده شد و آثار آن از بین رفت.
میان عبدالرحمان ناصر و کنستانتین
هفتم، امپراتور بیزانس پیک هایی رد و بدل شد و طی
آن هدایایی مبادله گردید. در سال 337ق امپراتور بیزانس
کتاب های طبی از جمله نسخه خطی به زبان یونانی از
کتاب یوسکوریدس درباره گیاهان طبّی را برای او
همراه راهبی به نام نیکولا فرستاد تا راهب، انواع گیاهان طبّی
مذکور در کتاب را تفکیک و معرفی کند. عبدالرحمان در حفظ قدرت کوشا و
قاطع بود. به او خبر رسید فرزندش عبدالله قصد به دست گرفتن خلافت را دارد و
پیروانی نیز گردهم آورده است که عبدالله را همراهی می
کنند. عبدالرحمان، همه آنان را دستگیر و تا روز عید قربان سال 339ق
زندانی کرد. روز عید قربان، آنان را احضار کرد و به پسرش دستور داد
جلو پدر بر زمین به پهلو بخوابدو او خوابید و خود سر فرزند را از تن
جدا کرد. سپس به خواص مجلسی خود نظر انداخت و گفت: این قربانی
من در این عید است. هر کدامتان قربانی خود را ذبح کند! مجلسیان،
یاران عبدالله را برای قربانی بین خود تقسیم و همگی
را ذبح کردند.
او در دفتری روزهای خوش و بی
رنج خود را می نگاشت، اما این ایام، بیش از چهارده روز
نبودند.
عبدالرحمان ناصر پنجاه سال و شش ماه
حکومت کرد و در 73 سالگی درگذشت و پسرش حکم (مستنصر) جانشین وی
شد.
در روزگار خلافت عبدالرحمان ناصر، اندلس
به اوج اقتدار و تمدن خود رسید و نزدیک بود بغداد را از رونق بیندازد،
تا جایی که امیران اسپانیایی، در اختلافات
داخلی خود برای حکمیت به او روی می آوردند.(7)
عبدالملک سامانی
ابوالفوارس، عبدالملک بن نوح بن نصر بن
احمد سامانی، فرمانروای ماوراءالنهر است. او و نیاکانش به صورت
موروثی امیر ماوراءالنهر بودند و مرکز حکومتشان، شهر بخارا بود. وی
پس از درگذشت پدرش در سال 343ق امیر ماوراء النهر شد و تا پایان عمر،
در منصب امارت باقی ماند. او براثر سقوط از اسبش کشته شد. پس از او، برادرش
منصور بن نوح، امیر شد.(8)
فاتک رومی
ابوشجاع، رومی الأصل و غلام اخشید
بود که اخشید او را آزاد کرد و به خدمت خود دردربار به کار گرفت. او چنان
شجاع بود که به فاتک دیوانه لقب یافت و به او فاتک بزرگ می
گفتند. او دوست و رفیق استاد کافور در خدمت به اخشید بود. از اقامت در
مصر و زیردستی کافور، ناخشنود بود، لذا به فیوّم که همراه
توابعش در اقطاع او بود، رفت.
«(شاعر خطاب به خود) نه اسبی داری
که ببخشی و نه ثروتی؛ پس اگر از چنین بخششی ناتوانی،
زبانت را به کارگیر!
و امیری را پاداش ده که
نعمت هایش بدون کمترین گفته ای و ناگهانی در می رسد؛
در حالی که نعمت های مردم، تنها گفته ها و وعده ها است.»
در ادامه قصیده چنین آمده
است:
«هنگامی که نیزه در کَفَش
حرکت می کند، می داند اسبان و پهلوانان با آن هلاک می شوند.
چونان فاتک، هر چند این (کاف) تشبیه
برای او، نقص است و او بی مانند است؛ همان گونه که چون خورشید می
گوییم، هر چند خورشید بی همتاست.
آنچه از او می شنوی، چند
برابر دیده هایت، میان مردم است؛ هر چند میان مردم، صدف و
خزف به هم آمیخته است.
آن که بر او رشک می برد، دیوانه
می خواندش؛ حال آن که هنگام در آمیختن دو لشکر، برخی عقل ها در
حقیقت، عقال و پایبند هستند و مانع تحرک و پیشروی می
شوند.
آن گاه که پادشاهان به خود زیور و
زینت می آویزند، زیور و
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 261