نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 272
بدترین ذخیره است.»
«پایان کار کسی که در دوستی،
زیاده روی کند، مانند پایان کار کسی است که در جنگ، زیاده
روی کند.»
«جوانمرد، از هر راهی برود، به
اندازه قدرت پاهایش راه می رود.»
«هرگاه زن زیبارو، بیوفایی
کند، تازه به پیمان عمل کرده، زیرا از پیمان او، یکی
بیوفایی است.»
«گرفتارترین مردم کسی است
که خواسته اش، بسیار، و دارایی او، از آنچه می جوید،
کمتر باشد.»
«زمانه، سرکش شده و هیچ خوش گوار
سره پیدا نمی شود، و هیچ شادی کاملی وجود ندارد.»
«بهره برداری از دنیا
دوستان، برای آنها سودی ندارد، آن گاه که تاریکی و روشنایی،
پیش آنها یکسان باشد.»
«هرگاه کار مرد بد باشد، گمانش هم بد می
شود؛ و گمان هایش، عادت های بد او را یاری می کند.
و دوستان را با سخنان دشمنان آزار می
دهد، و همیشه در تاریکی شب به سر می برد.»
«مردم، بندها را به کناری نهاده
اند و آزاد شدگان، آزاد کنندگان خود را فراموش می کنند و بخشش کنندگان، پشیمانند.»
«از گرفتاری ها، سرزنش کسی
است که دست بردار نیست و از گمراهی باز نمی گردد، یا سخن
گفتن با کسی که نمی فهمد.»
«فرزندان زمانه، در جوانیِ آن،
سراغش رفتند و شادمان شدند، و ما در پیری اش سراغش رفتیم.»
«کسی که بر زندگی پست
فطرتان رشک برد خوار است؛ چه بسا زندگی که مرگ، از آن آسان تر است.»
هر که خوار شود، خواری بر او آسان
می شود، و زخم زدن بر مرده، برای او درد آور نیست.»
«خسته ترین فریادگران تو،
آنانند که پاسخشان ندهی، و خشمناک ترین دشمنان تو، آنهایند که
تو مانند آنها نباشی.»
«دشمنی را پنهان می کند؛ در
حالی که پنهان شدنی نیست؛ نگاه دشمن آشکار کننده راز درون او
است.»
«گاه وصف دو چیز، بسیار به
هم نزدیک، و موصوف آن دو بسیار از هم دور است.»
«شرم، برای شیر گرسنه سودی
ندارد و گرسنگی او را برطرف نمی کند، و از شیر نمی ترسند،
مگر آن هنگام که درنده باشد و به پیش تازد.»
«ای زمانه کژ رفتار! چه می
شود آزادگان را واگذاری تا بی دشمن، زندگی کند؟!»
«شب و روز می آید و او نمی
خواهد به او برسد، و روزگار، او را ناگزیر می کند و زمانه بد است.»
این شمه ای بود از سخنان و
مَثَل های متنبّی که همه جا آن را یاد می کنند و در آن،
حکمت رسا، دانش شگرف، شاهکار ادبی، سبک و ساختار نیکو و نوآوری
در معنا و شکل از آن می بارد.
در یکی از روزهای سال
354ق دزدی راهزن، این صدای سوزناک را که هنگام رامشگری،
شادی می آفرید، گاه مدح، حیرت می آفرید،
هنگام سوگ می گریاند و به هنگام هجو و نکوهش، گزنده بود، خاموش کرد.
متنبی همراه پسر و غلامش برابر سی سوار جنگی که به نیزه و
شمشیر مسلح بودند، ایستاد و با دلیری کم نظیر که از
همّت بلند و بزرگواری او ریشه می گرفت و بسیار به آنها
مترنم بود، نگذاشت تسلیم شود و تن به خواری اسارت دهد. با مرگ، او
صفحه درخشانی از ادبیات عرب و شعر آنان در هم پیچید؛ در
حالی که هنوز به پنجاه سالگی نرسیده بود.(6)
پی نوشت ها:
[1] شنبه اول محرم سال 354 = هفتم ژانویه
سال 965؛ چهارشنبه سی ام ذی الحجـه سال 354 = اول ژانویه سال
965.
[2] البدایة و النهایه، ج
11، ص 295؛ تاریخ بغداد، ج 2، ص 206؛ معجم الادباء، ج 6، ص 498؛ مجالس ثعلب،
ص 2؛الاعلام، ج 6، ص311.
[3]شذرات الذهب، ج 3، ص 16؛ طبقات السبکی،
ج 2، ص 141؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 259؛ العبر، ج 2، ص 300؛
تذکرة الحفاظ، ج 3، ص 125؛ بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج 3، ص 205؛
الاعلام، ج 6، ص 306؛ إنباه الرواة، ج 3، ص 122؛ النجوم الزاهره، ج3، ص 343.
[4] مؤلف، دو گزارش متفاوت درباره عمر
ابوحاتم نقل کرده است. در آغاز، یاد آور شد در 80 سالگی درگذشت و در
پایان آورده است در 94 سالگی درگذشت.
[5] یتیمة الدهر، ج 1، ص 139؛
تاریخ بغداد، ج 4، ص 102؛ یادداشت های الاستاذ بدر الدین
النغسانی، درباره ابوالطیب؛ النجوم الزاهره، ج 3، ص340؛شذرات الذهب، ج
3، ص 13؛ الاعلام، ج 1، ص 110؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 256؛
المنتظم، ج 7، ص 24؛ معاهد التنصیص، ج 1، ص 27؛ دائرة المعارف الاسلامیه،
ماده: «ابوالطیب المتنبی»؛ العبر، ج 2، ص 302؛ بروکلمان، تاریخ
الادب العربی، ج 2، ص 81، 91؛ فروخ،تاریخ الادب العربی، ج 2، ص
457؛ مع المتنبی.
سال 355 ق = 965ـ966 م(1)
رویدادها
بغداد
* معزالدوله دیلمی بیمارستانی
در بغداد تأسیس کرد و موقوفات زیادی را به آن اختصاص داد.
مصر
* درگذشت علی بن اخشید و
استقلال کافور در حکومت مصر و شام.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 272