او، دفاتر او باطل و احکام او نقض شد و مهر بطلان، بر این شیوه نادرست زده شد.

سپس محمد بن صالح هاشمی برای منصب قضا تعیین و به شرایطی ملتزم شد؛ از جمله این که :از راه قضا ارتزاق نکند و آنچه مخالف شرع است به او ارجاع ندهند. برای دفتردارخود، ماهانه هشتصد دِرهَم و برای نگهبان خود، صد و پنجاه دِرهَم، و برای بایگان و خادمان، ششصد درهم، حقوق تعیین کرد و خلیفه آن را توشیح کرد.(2)

عیسی رقّی

در زمان خود، پزشکی مشهور بود. به حرفه طبابت کاملا آشنایی داشت. وی از پزشکان سیف الدوله حمدانی بود. سیف الدوله، هرگاه به خوردن شروع می کرد، بیست و چهار پزشک، کنار سفره او حاضر می شدند. برخی از این پزشکان، دو حقوق می گرفتند، چون به دو علم آشنایی داشتند. و برخی سه حقوق می گرفتند، چون در سه علم تخصص داشتند. و برخی دیگر؛ مانند عیسی رقّی چهار حقوق می گرفت؛ حقوقی برای طبابت و حقوقی برای ترجمه از سریانی به عربی و دو حقوق برای دو علم دیگر.(3)

پی نوشت ها:

[1] سه شنبه اول محرم سال 361 = 24 اکتبر سال 971؛ دوشنبه یازدهم ربیع الاول سال 361 = اول ژانویه سال 972.

[2] البدایة و النهایه، ج 11، ص 237، 252؛ تاریخ ابن اثیر، ج 8، ص 536، 549؛ النجوم الزاهره، ج 3، ص 328؛ تاریخ الخلفاء، ص 403؛ الحضارة الاسلامیه فی القرن الرابع للهجرة، ج 1، ص 366.

[3] طبقات الاطباء، ص 609، 611؛ اخبار الحکماء، ص 166؛ اعلام النبلاء، ج 4، ص 51.

سال 362 ق = 972ـ973 م(1)

رویدادها

بغداد ـ وزارت

* عزالدوله بختیار حاکم عراق، وزیرش ابوالفضل عباس بن حسین شیرازی را برکنارکرد و محمد بن بقیه را به وزارت گماشت.

برپایی دولت بنی زیری در مغرب میانه:

* یوسف بن بلکین بن زیری حکومت بنوزیری را تشکیل و مقرّ آن را قیروان قرار داده، جزایر بنی مرغنه را به صورت شهر درآورد که امروزه به الجزیره معروف است.

* زلزله شدیدی قلعه ها و برخی از برج های انطاکیه را ویران کرد.

وقایع نظامی

مصر ـ تنیس:

* مردم تنّیس پیمان اطاعت از فاطمیان را شکسته، والی خود را می کشند و پرچمِ (سیاه) عباسیان را بالا می برند که معز خلیفه فاطمی سپاهی به فرماندهی جوهر صقلی به سوی آن می فرستد و شورش را سرکوب می کند.

مصر ـ صعید:

* عبدالعزیز بن ابراهیم کلابی در منطقه صعید مصر اعلام نافرمانی کرده، به نفع عباسیان دعوت می کند که انقلابش دَرهم شکسته و دستگیر می شود.

درگذشتگان

* ابن هانی اندلسی* شیرازی (عباس)* فاطمه سجستانی* میکالی

* ورّاق

ابن هانی اندلسی

ابوالقاسم محمد بن ابراهیم بن هانی بن محمد بن سعدون ازدی اندلسی البیری، نسبش به مهلب بن ابی صفر می رسد و به ابن هانی اندلسی مشهور است تا از ابن هانیِ حکمی، مشهور به ابونواس بازشناخته شود.

در یکی از روستاهای اشبیلیه به دنیا آمد و در آن جا رشد کرد. سپس همراه خانواده اش به شهر «البیره» در نزدیک «غرناطه»، نقل مکان کرد و در قرطبه دانش اندوخت.

وی سرآمد شعرای مغرب بود. در نظر مردم مغرب، ابن هانی منزلتی همانند متنبّی در شرق داشت و هر دو با هم معاصر بودند.

ابن هانی، به ابن عبّاد، امیر اشبیلیه پیوست و به مقام و توجّه ویژه دست یافت. اشبیلیه در آن روزگار، پربار از میوه تمدنِ شکوفایِ اندلس و سربلند از انواع نعمت هابود، و ابن هانی از آن میوه ها با دستان خود چید.

اندکی از عقاید فلسفی برگرفت، که مردم اشبیلیه به دشمنی با او برخاستند و تهمت بی دینی به او زدند و نزدیک بود به او آزار رسانند. ابن عباد را نیز متهم ساختند که در عقیده با او همراه است.

ابن عباد به او اشارت کرد مدتی پنهان شود تا آشوب بخوابد، وی به مغرب رفت و آن جا به خدمت المعزلدین الله فاطمی در آمد. زمانی اندک در منصوریه، نزد او اقامت گزید و هنگامی که مصر به دست جوهر صقلی، سردار فاطمی کاملا فتح شد و المعزلدین الله به طرف مصر حرکت کرد، ابن هانی او را همراهی کرد و سپس برای آوردن خانواده خود به مصر از خلیفه جدا شد. در راه مصر، به سوی برقه رفت و در آن جا به مهمانی یکی از اهالی در آمد و نزد او ماندگار شد و به