نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 289
عیش و نوش پرداخت. روزی
شراب بسیاری نوشید و کاملا بی هوش شد و این مستی
به مرگش انجامید. برخی گفته اند: او را کشتند.
وی شاعری نیکوسرا
بود، اشعارش، مستحکم، در عین حال، روان، دل انگیز و موزون بود.
معاصرانش، او را متنبّیِ مغرب لقب داده بودند، و وی واقعاً شایسته
این لقب بود. سوژه هایی که برای مدح المعزلدین الله
به کار برده بود، بسیار با موضوعاتی که متنبی در ستایش سیف
الدوله، سروده است مشابه است و هر دو ممدوح، در وضعیتی مشابه بوده
اند، زیرا هر دو، در تکاپو بودند مقابل خطر خارجی بایستند؛ خطری
که سرزمین های اسلامی را تهدید می کرد.
آتش انتقام، هر لحظه در دل رومیان،
شعلهور می شد، و نیقفورفوقاس دوم، برای استیلا بر سرزمین
های اسلامی می کوشید و سرانجام توانست بر بسیاری
از اهداف خود دست یابد.
ابن هانی در این زمینه
می گوید:
«اگر دریغ و افسوس خوردن، آزاد
مرد را سودی دهد، ای دریغا بر آزاد مردانی که پاسداری
از آنها کم شده است!
وای بر شما! آیا فریادگری
در میان شما نیست؟ یا مرزی از دست می رود و یا
وامی به ناحق پایمال می شود!
شهری پس از شهری، به اسارت
می رود، و راهی پس از راهی، اشغال می شود.
دیار ربیعه، به لرزه
افتاده، و سرزمین عراق، از وحشت، متزلزل شده است.
شام، از دست رفت و شامیان، جز
اندکی نمانده اند و حجاز نیز بر لبه پرتگاه است.
این فریاد یک رزمنده
عرب بود که می دید سرزمینش به اسارت می رود و زیر
ضربات کوبنده دشمن، سقوط می کند.»
در آن زمان، امید اعراب و
مسلمانان، به المعز لدین الله بود، و ابن هانی در مدح او بسیار
پیش رفت تا او را به مرتبه خدایی رساند. گویند: ابن هانی
در آن زمان، مذهب اسماعیلی اختیار کرده بود، ولی بیشتر
گمان براین است که این ستایش ها فقط برای به دست آوردن
عطایای خلیفه فاطمی بوده است.
وی در قصیده ذیل، خلیفه
فاطمی را قهّار، قلمداد می کند و می گوید:
«آنچه تو بخواهی، نه آنچه تقدیر
بخواهد؛ حکم کن که واحد قهّار تویی!
تو همان پیامبر، محمّد هستی،
و یاران تو، همان انصارند.
تو همانی که در کتاب های
اَخبار (علمای دین) و اخبار (روایات) ما را بدان بشارت داده
اند. تو همانی که فردای قیامت، شفاعتش به راستی سودمند
است و آتش دوزخ با دیدن او خاموش می شود.»
و در شعری دیگر، صحّت
انتساب فاطمیان به فاطمه زهرا را تأیید می کند:
«فرزندان فاطمه! آیا روز قیامت
جز شما کسی پناهگاه و ملجأی هست؟!
شما محبوب الاهی و آل الله هستید.
شما خلفای شایسته الاهی در زمین هستید.
شما اهل بیت نبوت و رسالت و هدایت،
و شما بزرگوار و پاکید.
شما خانواده وحی و تأویل و
تحریم و تحلیل هستید، و هیچ خلاف و انکاری نیست.
اگر بپرسند بهترین مردم کیست،
جز شما کسی نیست که بدان اشاره شود.
اگر شما دست به سوی صخره برید،
شکافته خواهد شد و چشمه های آب، فوران خواهد کرد.
ای مُعِزِّ دین خدا! در
زمان ما عزت و افتخار فقط و فقط به تو است.
همه جا و همه چیز، به واسطه تو
شرافت یافت. و روزی و مرگ و میر مردم، همه به دست تو است.»
در قصائدی دیگر، این
غلوّ درباره معزّ، تداوم می یابد:
«معزّ، علت دنیا و مافیها
است؛ همه موجودات علتی دارند.
کشتی های بادبان برافراشته،
از آنِ تو است و به امر تو جریان می یابد؛ هر چند بادی
نوزد.
چشم ها، به تو دوخته شده و دست تقدیر،
منتظر فرمان تو است، و گیاهان به خاطر تو می رویند.
از روزگار مپرس!؛ چرخ گردون در دستان تو
است و هر طور تو بخواهی به گردش در می آید.» وقتی معز از
مرگ شاعر خود آگاه شد، بسیار اندوهگین شد و گفت: «ما انتظار داشتیم
به واسطه این شاعر، بر شعرای مشرق، فخر بفروشیم، ولی این
برای ما مقدّر نشده بود.»
ابن هانی در 36 سالگی
درگذشت.(2)
شیرازی (عباس)
ابوالفضل عباس بن حسین شیرازی،
وزیر معزالدوله بختیار دیلمی و هم چنین وزیر
مطیعلله خلیفه عباسی بود. سه ماه از طرف آن دو، وزیر بود
و سپس به زندان افتاد. در سال 360ق دوباره وزیر شد و پس از دو سال، برکنار و
به نکبت دچار شد. وی را تحت الحفظ به کوفه بردند و پس از مدت کمی
درگذشت. شیرازی، فردی بسیار ستمکار بود. وی هنگام
مرگ 59 سال داشت.(3)
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 289