responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 296

مذهب شافعی توسط وی در ماوراء النهر نشر یافت، نخستین کسی از فقها است که در زمینه مناظره نیکو (الجدل الحسن) تألیف کرد. اصول الفقه، محاسن الشریعة شرح رسالة الشافعی، دلائل النبوة، آداب القضاء، تفسیر القرآن و...از تألیفات او است. او در 74 سالگی در چاچ درگذشت. برخی منابع، وفات او را سال 363ق می دانند.(7)

المعزّ لدین الله

ابوتمیم، معزلدین الله، معد بن اسماعیل (منصوربالله) بن محمد (قائم بأمرالله) بن عبیدالله (مهدی) چهارمین خلیفه عبیدی فاطمی مصر و شام بود. در شهر مهدیه متولد شد و مادرش ام ولد بود. در سال 341ق در منصوریه و پس از مرگ پدرش با او به عنوان خلیفه بیعت کردند. او سردار جوهر صقلی را در رأس ارتش مجهزی برای مطیع ساختن بخش هایی از مغرب ـ که نافرمانی کرده بود ـ بدان سامان گسیل کرد. جوهر، روانه فاس و سجلماسه شد و آن دو شهر را تسخیر نمود و بدین ترتیب سراسر مغرب را فتح کرد غیر سبته، که هم چنان تحت فرمان امویان حاکم بر اندلس باقی مانده بود. در این زمان، خبر مرگ کافور اخشیدی، امیر مصر رسید و المعز، فرمانده سپاهش جوهر را سوی مصر روانه کرد. او در سال 358ق وارد قاهره شد و با تعیین حدود آن، آن را «القاهرة المعزیة» نامید. آن گاه در مصر و شام، بنای دعوت برای المعز نهاد. در اواخر سال 361ق المعز، بلکین بن زیریصنهاجی را به جای خویش برافریقیه گماشت و منصوریه مرکز خلافت را به قصد مصر ترک کرد. روز 6 شعبان 362ق وارد اسکندریه شد و در 5 رمضان همان سال، وارد قاهره شد. المعز، فردی خردمند، هوشیار، بخشنده و دانشمند و خوش کردار بود. اشعار لطیفی به وی نسبت داده می شود. ابن هانی اندلسی او را ستود. در روزگار وی، همه قبایل بربر، در پرتو سیاست حکیمانه ای که پیش گرفت، مطیع و فرمانبردار او شدند. مدت زمامداری المعز یک سال و پنج ماه و ده روز بود. پس از او، پسرش ابومنصور نزار جانشین پدر شد و لقب العزیز بالله برخود نهاد.(8)

ناشئ اصغر

ابوالحسن، علی بن عبیدالله بن وصیف، معروف به ناشئ اصغر است که سال 271ق در بغداد متولد شد. وی از شاعران نیکوسرا بود و سرودهای زیادی در مدح اهل بیت دارد. ناشئ اصغر از متکلمان چیره دست بود و علم کلام را از ابوسهل، اسماعیل بن علی بن نوبخت معتزلی که از بزرگان شیعه بود، فراگرفت. جدّ وی وصیف، غلام بود، از مس، زیورآلات می ساخت، از این رو حلاّء (سازنده زیور آلات) نام گرفت. ابوعبدالله بریدی را در زمان تصدی وزارت خلیفه عباسی راضی مدح گفت: هم چنین به خدمت سیف الدوله حمدانی درآمد و وی را مدح کرد. و نیز به مدح عضدالدوله دیلمی و ابن العمید، وزیر رکن الدولة پرداخت. آن گاه راهی مصر شد و کافور اخشیدی را مدح گفت. وی ماجرای لطیف و زیبایی با سیف الدوله داشت: روزی به دربار سیف الدوله رفت و با قصیده ای که سروده بود، او رامدح کرد. سیف الدوله، به او گفت: «ما را معذور دار! که چیزی در دست نداریم و چندان طول نمی کشد که مال مورد نیاز به ما می رسد، و چون تنگنا بر طرف شود پاداشت را دو چندان می کنیم و تو را مورد احسان و اکرام قرار می دهیم.» شاعر نیز از نزد سیف الدوله بیرون رفت، اما بر در خانه سیف الدوله سگانی را دید که برایشان بزغاله سر می برند و گوشتش را به آنها می دهند، این بود که نزد سیف الدوله برگشت و این ابیات را برایش سرود:

«بر در منزل شما، سگانی را دیدم که بزغاله به آنها می خورانی.

پس نباید در دنیا بخت برگشته تر از ادیبی باشد، زیرا سگان، وضع و حالی بهتر از او دارند!»

از قضا از جایی اموال فراوانی بر استرها برای سیف الدوله برده می شد و یکی از استرها، از قافله جدا شد و در خانه ناشی اصغر در «احص» ایستاد. شاعر، صدایی شنید و گمان برد دزد است. این بود که با سلاح بیرون آمد، اما استری دید با بارسنگینی از مال، او همه مال بر آن را برگرفت و خود استر را رها کرد. سپس به حلب نزد سیف الدوله آمد و آن جا قصیده ای سرود که در ضمن آن می گفت:

«هر که گمان برد رزق و روزی با کوشش و چاره جوئی به دست می آید، فریب نفس خود خورده و چنین آدمی گنه کار است.

چه بسا ثروت و دارایی از کف آن فردی برود که با سیر شبانه اش خواب ندارد و آن دیگری که هم چنان در خواب است، رزقش فرا رسد.»

سیف الدوله به او گفت: به جان خودم! مال محمول براستی به تو رسیده؛ گفت: آری. سیف الدوله گفت: آن را به عنوان جائزه خود برگیر! مبارکت باشد! به سیف الدوله گفته شد: چطور این را فهمیدی؟ گفت: از این کلامش که گفت: دیگری را روزی آید که هم چنان در خواب به سر می برد و این بعد از سخن پیشین او بود که گفت: سگ وضع و حالی بهتر از او (ادیب) دارد.(9)

پی نوشت ها:

[1] جمعه اول محرم سال 365 = 10 سپتامبر سال 975؛ شنبه 25 ربیع الثانی سال 365 = اول ژانویه سال 976.

[2] طبقات الاطباء، ص 331؛ الاعلام، ج 1، ص 201.

[3] النجوم الزاهره، ج 4، ص 111؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 283.

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 296
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست