responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 314

خوش طبع بود و سبک شعر نیکویی داشت. در زندان، قصایدی را برای جلب میل ابی عامر سرود که طی آنها، از او می خواهد، اگر با او بد رفتار کرده، وی را ببخشد. این ابیات او چنین است:

«خدا تو را مشمول عفو و رحمت خویش سازد!؛ مرحمت کن و تو نیز مرا ببخش تا از این بند خلاصی یابم!

درست است! شاید من اشتباه بزرگی را مرتکب شده و خود متوجه آن نبوده ام، ولی عنایت و کرم تو، به مراتب، از اشتباه (گناه) من والاتر و بالاتر است (پس تفضلی نما و رهائی ام بخش!)

مرا نیز چون بنده ای فرض کن! مگر نمی بینی گاهی بندگان از حد خویش پا فراتر نهاده، مرتکب خطا می شوند، ولی مولا وی را عفو می کند و یا مرشدی او را متوجه خطای خویش کرده متنبه می سازد؟!

و یا نمی بینی گاهی فردی، کاری را به تباهی می کشاند، اما پشیمان و یا متنبه شده، برمی گردد و آن کاری را که به تباهی کشانده، از نوسامان می دهد و اصلاح می کند؟!

ای بزرگ! مرا رهائی بخش و آزادم کن! باشد که خدای یکتا، مقابل این کرم، همیشه تو را مصون بدارد و شر و مصائب روزگار را از وجودت دور سازد!»

و آن گاه که در زندان به سر می برد، درباره سختی های روزگار و مشکلات دوران، تأملاتی این گونه با خود داشت و می گوید:

از اقبال و ادبار (فراز و نشیب) زندگی در امان مباش! زیرا دنیا، و زندگی دنیا همیشه انسان را از حالی به حالی می برد؛ گاهی بر وی اقبال و زمانی ادبار می کند.

مثلا در گذشته، مرا انسانی می یافتی که شیران از من واهمه داشتند، اما پس از آن دوران، اینک زمانی فرارسیده که روبهان نیز مرا می ترسانند.

آری برای انسان ارجمند و گرانمایه این خواری بس است که هم چنان برای درخواست کمک و گرفتن مال، دستش را پیش افراد پست و فرومایه دراز کند.

حال که اوضاع و احوال دنیا این چنین است، مقابل مشکلات و فراز و نشیب های آن شکیبایی به خرج ده و اموری را که به کامت نیست، تحمل کن! زیرا چه بسا روزگار هنوز هم پس از آن نیز اموری به مراتب دشوارتر برایت پیش آرد!» در یکی از سرودهایش نیز این گونه متعرض ابن ابی عامر شده، او را هجو می کند:

«نهالی کاشتم؛ به این گمان که نهال ثمر بخش است، بعد هم در همه حال در سختی ها مراقب تربیت و رشد آن بودم

روزگار او را به کام بود و آن را رشد می داد، اما هر روز بی عنایتی و خبث و ناپاکی وی به من افزون می شد. آری! این شگفت نیست، چون اگر از نژاد و اصلی ارجمند و گرانمایه بود، خود عاقبت به خیر می شد، و راه بزرگواری پیشه می ساخت، اما افسوس که این گونه نیست!» مصحفی، در وصف شکوفه ها و گل ها و میوه ها، قصیده های دارد که در تصویرپردازی از کلک نقاش ماهر نیز بهتر عمل می کند، از آن جمله، توصیفی است که وی از یک دانه (به) کرده است؛ او می گوید:

«(آن دانه) به، میوه ای زرد رنگ است در پوششی از نرگس که آن را در برگرفته می چمد (می خرامد) و عطری خوش بوی و دل آویزی از خود منتشر می کند.

این میوه، بوی خوش محبوب و قوت قلب او و رنگ و روی عاشق را دارد که چهره ای زرد دارد.

زردی او، عاریه گرفته شده از زردی چهره من است، اما بوی خوش و مست کننده آن و انفاس دل آویزش، خوش و انفاس طیبه انیس و ندیم انسان می ماند.

آن گاه که روی شاخه، دوران جوانی (کنایه از وقتی که هنوز نرسیده و کال است) را سپری می کند و آن گاه که هوای مناسب و نسیم پرورش دهنده، پوستی حریرگونه برایش می بافد.

آن گاه، به آرامی و ملامیت، دستم را دراز می کنم تا آن را بچینم و سپس چون سوگلی و عطری خوش، میانه مجلسم (سفره ام) را با آن می آرایم.

این (به) خوش رنگ پیش از این لباس از کرک های (برگ های ریز و مودار) تیره رنگ داشت که رویش را بر تن نرم و صاف و همچون خرده طلای آن میوه می مالید.

و آنوقت که در دستان من، لباس را از تن کند (کنایه از پوست گرفتن است) و فقط ردای نرگس با آن باقی مانده بود.

آنوقت کسی را که نمی خواهم نام ببرم، به خاطر آوردم! بعدهم چیزی نماند که در کف دستم با نفس های داغم آب شد (کنایه از خوردن آن است).»(2)

عضدالدوله دیلمی

ابوشجاع، فنا خسرو بن حسن (رکن الدوله) بن بویه است. عضدالدوله و تاج المله، پس از مرگ عمویش علی (عمادالدوله) حکومت فارس را عهده دار شد. آن گاه با پسر عمویش عزالدوله وارد جنگ شد و توانست طی نبردی وی را شکست داده. بکشد؛ آنوقت بود که بغداد و موصل و ناحیه جزیره را تحت حکومت خویش در آورد. خلیفه عباسی الطائع بر وی خلعت سلطانی پوشانید و بر سرش تاج گذاشت و با دست خویش دولواء را برایش منعقد کرد. عضدالدوله، نخستین کسی بود که در اسلام به عنوان پادشاه مخاطب قرار گرفت و نخستین فردی بود که بر منابر، پس از خلیفه، به نامش خطبه خواندند. وی به شاهنشاه ملقب شد. او اولین سلطانی بود که به این لقب ملقب شد

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 314
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست