responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 315

عضدالدوله، حاکمی خود کامه، جابر و سرکش بود. چنانچه برکسی خشم می گرفت فرمان می داد او را غرق کنند؛ هم چنان که در سال 371ق با جمیله، دختر ناصرالدوله حمدانی کرد (به شرح جمیله مراجعه شود)، و یا این که وقتی از دست کسی عصبانی می شد دستور می داد وی را زیر دست پای فیل بیندازند تا فیل او را له کند که این را نیز در سال 367ق با ابن بقیه کرد (به شرح او رجوع شود). عضدالدوله، ادیب و مطلع به علوم عربی بود و شعر هم می سرود. ابوعلی قالی، کتاب الایضاح و التکمله را برای او تألیف کرد؛ هم چنانکه ابواسحاق صابی کتاب التاجی در اخبار آل بویه را برایش نگاشت، عضدالدوله، شیعه بود، ذهبی می گوید: قبری را در شهر نجف نشان داد که به گمانش مرقد امام علی(علیه السلام) بود. آن گاه بر آن بنایی ساخت، همین طور مراسم عزاداری عاشورا را بر پا کرد او در زمینه آبادانی فعال بود، در بغداد بیمارستان عضدی را تأسیس کرد و پل ها و گذرگاه های آبی متعددی ساخت. دیواری سور مانند را نیز برگرد مدینه کشید. در آمد سالیانه او 320 میلیون درهم بود. دریافت مظالم را مجدداً باب کرد و در ساختن خانه اش (کاخش) و ایجاد باغی برای آن، ده میلیون درهم خرج کرد. او در بغداد درگذشت و در نجف اشرف مدفون شد. عمر وی هنگام مرگ، 48 سال بود و مدت حکومتش نیز حدود پنج سال و نیم می رسید و پسرش صمصام الدوله جانشین او شد. وقتی سکرات موت را سپری می کرد، این را با خویش زمزمه کرد: «مال و مال اصلا به درد من نخورد، و اینک حکومت و امارتم نیز به پایان رسید.» شاعرانی چند و پیشاپیش همه متنبی، او را مدح کردند متنبی، قصاید غرّائی در مدح او سرود و از جمله در یکی از قصایدش می گوید:

«اینک باید به عوض «آه» گفته «أوه» بگویم، (سوز و حسرتم رابیشتر اظهار کنم) در فراق و حسرت آن که از دست ما رفت و در عوضش فقط خاطره و یاد او باقی ماند.» بعد می گوید:

«شاهنشاه، ابوشجاع، عضدالدوله، فناخسرو در فارس، حاکم مطلق ماست!

او در آن جا است و شرق و غرب، مطیع فرمانش، و خود، همه مناطق (آن سامان و اطراف آن) را به طور مطلق در اختیار دارد.»

متنبی ضمن قصیده دیگری نیز او را مدح گفته که مطلع آن با این بیت آغاز می شود:

«دره بوان (از مناطق سر سبز و پر آب فارس و شیراز) میان همه مرغزارها و دره های سرسبز دنیا یکتا و ممتاز است، این ناحیه به منزل بهار دوران است!»

تا آن جا که می گوید:

«دنیا و همه مردمان در آن، همه و همه رهسپار دربار آن نیک مردی هستند که میان دوران یکتا است و همتا ندارد!

«آری! این دنیا و ابنای آن، همگی از پرتو عضدالدوله سرفرازی و مناعت و بلندی می یابند، زیرا به جز عضدالدوله، هیچ کس نیست که صاحب این همه انعام و انفاق بر مردمان زیر دست باشد.»

متنبی قصاید دیگری نیز در مدح عضدالدوله دارد که در دیوانش آمده است.(3)

کلبی (علی)

ابوالقاسم، علی بن حسن بن علی بن ابی الحسین کلبی، از امرای سیسیل بود؛ یعنی پس از آن که برادرش احمد در سال 360ق برای فرماندهی ناوگان دریایی المعزلدین الله فاطمی از آن جا رفت، حکومت آن ناحیه را عهده دار شد. وی هم چنان امیر سیسیل بود تا این که طی نبردی با امپراتور آلمان (اوتون دوم) که در «قلوریه» نزد سیسیل اتفاق افتاد شهید، و در همان سیسیل مدفون شد. در آن نبرد امپراتور آلمان نیز زخم سنگینی برداشت که در سال 373ق و پس از آن که سپاهش به فضیح ترین وضعی شکست خورد، جان باخت و این بنا به نقل ابن خلدون است که این امپراتور را بردویل می نامد. به هر حال در نبرد مذکور، چهار هزار نفر از سربازان فرنگ، کشته شدند. ابن خلدون می نویسد: «ابوالقاسم مردی دادگر، و نیک کردار بود. مدت امارتش یازده سال رسید و پسرش کلبی جانشین او شد.»(4)

کلوازی

ابونصر، محمد بن عبدالله کلوازی، عالم به دانش هندسه و ستاره شناس بود. کلوازی به جهت انتسابش به قریه کلوازی (نزدیک بغداد) است. از ریاضی دان های معروف قرن چهارم هجری است از تألیفاتش می توان از کتاب التخت و الحساب، رسالة فی الهندسه و کتاب تقسیم الطرح نام برد.(5)

پی نوشت ها:

[1] دوشنبـه اول محرم سال 372 = 26 ژوئیه سال 982؛ دوشنبه سیزده رجب سال 372 = اول ژانویه سال 983.

[2] نفح الطیب، ج 1، 379 و پس از آن؛ الحلّة السیراء، ص 141، 144، 147؛ الاعلام، ج 2، ص 119؛ فروخ،تاریخ الادب العربی، ج 4، ص294.

[3] تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص 18 و 19؛ العبر، ج 2، ص 361؛ نشوار المحاضره، ج 4، ص 259؛ المنتظم، ج 7، ص 113؛ الحضارة الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ج 1، ص 43؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 299؛شذرات الذهب، ج 3، ص 78؛ یتیمة الدهر، ج 2، ص257؛ وفیات الاعیان، ج 4، ص 50؛ النجوم الزاهره، ج 4، ص 141؛ تاریخ الاسلام السیاسی، ج 3، ص 111؛ الاعلام، ج 5، ص 364؛ تاریخ مختصر الدول، ص 298.

[4] البیان المغرب، ج 1، ص 238؛ العبر، ج 4، ص 210؛ الاعلام، ج 5، ص 80.

[5] اخبار الحکماء، ص 189.

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 315
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست