responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 318

حلب در 39 سالگی درگذشت. دیوان شعری نیز دارد.(3)

تمیم فاطمی

ابوعلی، تمیم بن المعزلدین الله فاطمی، از امرای فاطمی است و در سال 337ق در شهر «المهدیة» متولد شد. وی در ناز و نعمت بزرگ شد و از دیگر برادرانش بزرگ تر بود، اما کم کم رو به لهو و لعب و فسق و فجور نهاد، از این رو، پدرش امامت (امارت) را از وی سلب کرده، به برادرش نزار واگذاشت. تمیم به شعر و ادب متمایل شد و در شعر، شیوه ابن معتز را برگزید. او در سروده هایش تشبیهات و استعارات زیادی که اغلب لغت فصیح و ترکیب های روانی هستند، به کار برده است. او چندان عمری نکرد و اواخر زندگانی اش اشعاری سرود که از اعمال خود اظهار پشیمانی می کرد، و از سرنوشتی که در آخرت در انتظار گناهکاران است، اظهار خوف و نگرانی می کرد تمیم فاطمی در 37 سالگی درگذشت. دیوان شعری نیز دارد.

در یکی از سروده هایش، فوارّه یکی از باغ ها را این گونه وصف می کند:

«فوارّه ای میان حوض، آب را به هوا پرتاب می کند و در همان حال دلچسب و ملایم درختانی را که بر آن سایه افکنده اند چونان پوشش برفراز خویش دارد.

آن گاه که آب را بر هوا می پاشد، گویا پیکان (تیری) به بالا پرتاب می کند و آنوقت که آب دوباره بر آن واژگون می شود، چون هودجی برمی گردد و برآن فرو می پاشد.

آن گاه می خواهد با این شتاب به ستارگان پرش کند؛ گویا از آن ستارگان خشمی در دل دارد و (می خواهد به او برسد و انتقام بگیرد).»

در سرود دیگری، نخست ابیاتی در غزل می گوید و آنوقت به توصیف خویش و احساسات درونی اش می پردازد و این را در ضمن قصیده ای می آورد که با آن خلیفه العزیز بالله را وصف می کند. در مطلع آن می گوید:

«برقی جهید و در پی آن، دل خاکسار من از سوز عشق گداخته شد و خواب را که می رفت برچشمانم چیره شود، از آن در ربود.

در پی جهیدن این برق، خواب از چشمان رفت؛ گویا در پی درخشش آن برق، زینب مقابلم ظاهر شد.» تا آن جا که می گوید:

«تهیگاه (پیکر) من از حسرت فراق او، باریک و سست شده و از سوز جدایی اش افسرده، بی حال و گیج شده ام!

گویا تیرگی شب، از تیره و مشکی بودن طره اش رنگ گرفته و آن گاه آفتاب زرین در عرصه گونه هایش به غروب نشسته (کنایه از مشکین فام بودن موها و درخشنده بودن چهره اش است.)

و آن گاه که تیرگی شب با ظهور چهره چون مهتاب او به روشنایی گرائید و چنان شد که ثریا با آن رخشندگی اش ناچیز نمود. (محبوب در آن تیرگی روی نمود)

آنوقت بود که چون کم کم آن رخشنده روی پشت نمود، شب نیز دوباره هیبت تیره خویش را باز یافت؛ در حالی که اگر آن مه روی نمی رفت، این هیبت تیره را به خویش نمی دید.

راز و رمز این شوق و اشتیاقی را که در دل پوشیده داشته به خدا عرض می کنم، اما اشک های ریزان از دیدگان، چونان سخن چینان آن راز و رمز درونی را اظهار و فاش می کنند.»

تا آن جا که می گوید:

«من هر سختی و ناگواری را با قلبی تحمل می کنم که هر سختی و دشواری سترگ از جانب او و به خاطر او، بر قلب من سهل و آسان می شود.

هر کجا باشم، مشکلات و دشواری ها را همراه خویش دارم؛ گویا هر جا روم، سم کشنده ای برایم مهیا می شود تا از آن سر کشم!

برابر هر سختی که گویا به مثابه سر نیزه و پیکانی است که بر پیکرم فرود می آید شکیبا و صبورم؛ در حالی که با در اختیار داشتن شمشیر برّان وقوت و توان، می توانم وارد عمل شده، صبر را کناری گذارم، اما چنین نمی کنم.

انسان آزاده کسی نیست جز آن که عزم و اراده را چونان زره خویش گیرد و نیزه خود را همواره بردوش دارد ومهیای رویارویی با حوادث احتمالی باشد.

ولی مرا چه شده است که این گونه از ناملایمات هراسانم؟! انگار فراموش کرده ام که مرگ را هیچ گریز و گریزی از آن نیست!

دوستان! راحتی و دل آسایی من در جام شراب جستوجو نمی شود و لذت و خوشی من نیز در مثانی (شاید نوعی ابزار موسیقی) آن گاه که نواخته می شود به دست نمی آید.

در عوض، من از مدح و رفعت و کرامت گرفتن، خشنودی می یابم، و چون جود و دهش و بخشش را مد نظر دارم، از حاصل نمودن آن مسرور و سرمست می شوم.

در درون (محبوب یا ممدوح) درست همچون درون من (که نفس و همت والائی دارم) همتی والا چونان موکبی هست که برفراز همه ستارگان در حرکت باشد.»(4)

پی نوشت ها:

[1] چهارشنبه اول محرم سال 374 = 4 ژوئیه سال 984؛ پنج شنبه 5 شعبان سال 374 = اول ژانویه سال 985.

[2] وفیات الاعیان، ج 5، ص 417؛شذرات الذهب، ج 3، ص 84؛ الاعلام، ج 5، ص 183؛ یتیمة الدهر، ج 1، ص 465؛ الولاة و القضاة، ص495، 589.

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 318
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست