نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 32
مالک می شد؛ مثلا: حامد بن عباس،
وزیر المقتدر، خلیفه عباسی دریافت خراج بغداد، کوفه و
اهواز را با پرداخت مبلغی به بیت المال بر عهده گرفت و با استفاده از
قدرتش چند برابر مبلغ پرداخت شده به دست آورد. وی آذوقه را احتکار کرد؛ تا
آن جا که مردم از افزایش نرخ آن به فغان آمدند، از این رو خلیفه
او را برکنار و یک میلیون دینار از اموالش را مصادره و
سپس او را به واسط تبعید کرد.(12) هم چنین علی بن احمد راسبی
در روزگار خلیفه المقتدر، خراج منطقه واسط تا شهر زور را با پرداخت یک
میلیون و چهارصد هزار دینار در سال در اختیار گرفت. هنگامی
که مُرد، اموال بسیاری از خود بر جای گذاشت که خلیفه بر یک
میلیون آن دست یافت.(13)
6. مصادره اموال
مصادره دارایی، تنها شامل
اموال خلفای مخلوع، وزیران و کارکنانِ معزول نمی شد، بلکه اموال
همه مردم، بهویژه بازرگانان را در برمی گرفت. هرگاه دست خلیفه
عباسی یا سلطانِ دیلمی تهی می شد، به ضبط
دارایی بازرگانان دستور می داد؛ برای مثال: الموّفق بالله
در خلافت برادرش المعتمدعلی الله منصب داشت. وی به صاعد بن مخلدوزیر
خود، دستور داد تا به منظور تجهیز سپاه برای جنگ با عمر و بن لیث
صفار بازرگانان رابه پرداخت مبلغی زیاد وادارد، ولی چون کوتاهی
صاعد در اجرای این فرمان را دید دستور داد اموال او و برادرش
عبدون بن مخلد را مصادره کنند. آنچه را او از این دو تن مصادره کرد، یک
میلیون دینار بود. سپس دستور داد «صاعد» را زندانی نمایند.(14)
گاهی ضبط اموال، برای
انتقام از تاجری ثروتمند بود، چنان که در خصوص عبدالله بن جصّاص رخ داد؛
مقتدر خلیفه عباسی فرمان داد دارایی او را که معادل شش میلیون
دینار بود، به جرم پناه دادن به عبدالله بن معتزّ، خلیفه عزل شده،
مصادره کنند، و این غیر از اموالی بود که از خانه او برده شده
بود.(15)
7. فسادِ دستگاه قضایی
دستگاه قضایی سازمانی
است که سلامت و امنیت جامعه را تضمین کرده، گسترش عدل و مساوات میان
افراد جامعه را برعهده دارد. در قاضی شرط است که به احکام شرع، آگاه و پای
بند، مجتهد و عفیف باشد، به مال دیگران چشم ندوزد، به مقام خویش
مغرور نگردد و تنها از اوامر الهی پیروی کند و رضایت
خداوند را برخشنودی سلطان مقدم دارد. قاضی، هزینه زندگی
خود را به اندازه نیاز از بیت المال دریافت می کرد. گاهی
نیز اجرت نمی گرفت و بدون هیچ مزد و پاداشی به داوری
می نشست. بعضی از فقها قضا را نوعی آزمونِ ]الهی[ و
گرفتاری شمرده، آن را نمی پذیرفتند، زیرا می ترسیدند
داوری ناحقی بکنند یا ستمی به کسی برسانند که در نتیجه،
دچار خسرانی شوند که خدا آنان را به سبب آن عمل مؤاخذه کند. رسول اکرم(صلی
الله علیه وآله)می فرماید: «قاضیان سه دسته اند: یکی
در بهشت و دو دسته دیگر در دوزخند.» آنان می ترسیدند مبادا از
دسته دوم و سوم باشند. بر این اساس، ابوحنیفه خواسته منصور خلیفه
عباسی را برای قاضی شدن نمی پذیرد، از این رو
منصور دستور می دهد او را تازیانه زده، سپس به زندان بیفکنند.
طبق قولی، ابوحنیفه در زندان درگذشت.(16) هم چنین سفیان
ثوری نامه المهدی، خلیفه عباسی را در دجله افکنده، پنهان
می شود، زیرا خلیفه در آن نامه، وی را به قضا گماشت؛
مشروط بر این که کسی به فرمان و حکم خلیفه اعتراض نکند.(17) و
کسانی دیگر چون: اسماعیل بن ابراهیم اسدی، معروف به
ابن عُلَیّة(18) و عبدالله بن وهب(19) و بسیاری دیگر
بودند که منصب قضا را امری شاق دیده، آن را نپذیرفتند.
وضعیتِ قضا تا دوره دوم عباسی
این چنین بود، ولی پس از آن، از فساد جامعه آن روز اثر پذیرفته،
وسیله ای برای ارتزاق شد و کسانی قاضی شدند که صلاحیت
این کار را نداشتند. در دوره خلافت المقتدر، وزیر او ابوالحسن بن فرات
منصب قضا را به بازرگانی سپرد که پیش تر به او نیکی کرده
بود.(20) در دوره ای نیز منصب قضا را با دریافت پول به افراد
واگذار می کردند؛ مثلا: در سال 350ق معزالدوله دیلمی، منصب قضا
در بغداد و قاضی القضاتی را در مقابل پرداخت سالانه دویست هزار
درهم به خزانه دولت، برای ابوعبدالله بن ابی الشوارب تضمین
کرد.(21) این شیوه واگذاری قضا، دست آویزی برای
رشوه خواری شده بود و برمی آید که رشوه گیری میان
فرزندان ابی الشّوارب مرسوم بود و بیشتر آنان نیز قاضی
شدند. ابن کثیر نقل می کند که محمد بن حسن بن عبدالله بن ابی
الشوارب، قاضی بغداد، در ازای صدور احکام و واگذاری مناصب، به
رشوه گیری متهم بود.(22) بیشتر فرزندان این خانواده با
وجود برخورداری از علم و تقوای زیاد، قاضی شدند، ولی
بعضی از آنان به فساد گرویدند، همان گونه که صاحب کتاب المنتظم فساد
دستگاه قضا را نخستین گام برای نابودی نظام مملکتی دانسته
است.(23)
محمد بن سعد زهری (متوفای230ق)
پس از مقایسه قضا در صدر اسلام با زمان خویش می گوید: «دو
نفر در مدینه در صدر اسلام با یکدیگر گفتوگو می کردند؛ یکی
از آنان به دیگری می گوید: تو از قاضی مفلس تری،
ولی قضاتِ امروز صاحبان سلطنت، شوکت، ثروت و املاک اند.»(24)
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 32