responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 340

سلطان تغییر عقیده داده بود. در این هنگام، ابن سمعون آیه شریفه (وکذلک اخذ ربّک القری وهی ظالمة)(4) و (ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعد هم لننظر کیف تعملون)(5) را قرائت و سلطان را موعظه کرد. عضدالدوله به سختی گریست و چون ابن سمعون محضر سلطان را ترک کرد، سلطان، حاجب خود را گفت: «سه هزار درهم و ده دست جامه برگیر و به او بده! اگر قبول کرد، سرش را نزد من بیاور!»

 

حاجب، به سوی ابن سمعون شتافت و هدایا را به او داد، اما وی قبول نکرد و گفت: «مرا حاجتی به آن ها نیست. این تن پوش چهل ساله من است که از روزگار پدرم به من رسیده است. هنگامی که میان مردم می آیم، آن را می پوشم و چون به خانه باز می گردم، آن را درآورده، کناری می گذارم و از پدرم خانه ای به من رسیده است که از اجاره آن ارتزاق می کنم، لذا از هدایای سلطان بی نیازم!»

 

حاجب دیگر بار به او گفت: «به خویشان مستمند هدیه کن!»

 

گفت: «خویشان مستمند سلطان سزاوارتر و محتاج تر از خویشان مستمند منند!»

 

حاجب نزد سلطان بازگشت و ماجرا را باز گفت. سلطان گفت: «سپاس خدای را که او و ما را ایمن داشت.» ابن سمعون در 87 سالگی از دنیا رفت.(6)

 

بوزجانی

 

ابوالوفا، محمد بن محمد بن یحیی بن اسماعیل بن عباس بوزجانی، ستاره شناس و ریاضی دان بود و در «بوزجان» (شهری نزدیک نیشابور) زاده شد. در آغاز جوانی به «بغداد» رفت و در آن جا اقامت گزید. فعالیت های علمی و عملی، او را بلند آوازه کرد. او از مترجمان برجسته متون یونانی به عربی بود. هم چنین شرح هایی بر کتاب های اقلیدس نوشت و زیجی دارد که به «زیج بوزجانی» معروف است. دانشمندان علم هندسه، به آثار و گفتار او استناد و احتجاج می کنند. هم چنین در علم جبر مطالبی نوشت و بر بحث های خوارزمی مباحثی افزود که از مبانی رابطه هندسه با جبر است. او راه حلّی برای ارتباط هندسه و جبر ارائه داد که راه فروبسته دانشمندان اروپا را در پیشبرد هندسه تحلیلی گشود. او در این باره، گام های بلندی برداشت و تکامل و برتری دانش بشری شد تا جایی که تفکر انسانی، تاکنون بدان راه نیافته است.

توماس آرنولد در کتاب تراث الاسلام درباره اش گفته است: «او بزرگ ترین ریاضی دان عرب و بزرگ ترین اندیشمند ستاره شناس در اسلام است.» وی به موسیقی و آهنگ هماهنگی در صدا توجه شایانی داشت و در این باره، کتاب المختصر فی فنّ الایقاع را نوشت. از آثار او می توان به شرح کتاب الجبر و المقابله خوارزمی، کتاب المجسطی، مایحتاج الیه العمّال و الکتّاب من صناعة الحساب و المدخل الی الاریطماطیقی اشاره کرد. برخی از این کتاب ها را برای عضدالدوله دیلمی و برخی دیگر را برای پسرش بهاءالدوله تألیف کرد. کلمات حکیمانه ای از او به یادگار مانده است که از آن جمله است: «در زندگانی، هیچ خیری نیست، مگر آن که آمیخته به سلامت و آسایش باشد....»، «اگر مغلوب سخنان کسی شدی، هشدار! که در سکوت، مغلوب دیگران نشوی.» و «هم نشین کسی مباش جز آن که با هر کس به روش خودش با او رفتار کنی، زیرا اگر با شخصی جاهل، عالمانه رفتار کنی و با شخصی شوخ، جدّی، بدون شک، هم نشینان را آزرده ای؛ حال آن که تو قصد آزردن آنان را نداری.»

وی در 58 سالگی از دنیا رفت و در تاریخ وفات او اختلاف است.(7)

تاج الدوله دیلمی

 

ابوالحسین، احمد بن فنّا خسرو (عضدالدوله) بن حسن (رکن الدوله) دیلمی، در روزگار پدرش، بر «اهواز» حکم می راند. پس از وفات پدر، برادرش شرف الدوله آن ناحیه را از وی گرفت و او مجبور شد نزد عموی خود (در ری) فرار کند. چون به اصفهان که آن هنگام از توابع ری بود، رسید، در آن جا اقامت گزید و نامه ای به عمویش نوشت. عموی او، ثروتی هنگفت برای او فرستاد. او خواست در آن ثروت تصرف کند، ولی لشکریان بر وی شوریده، او را دستگیر کرده، نزد عمویش در «ری» بردند و عمویش نیز او را زندانی کرد. مدت ها در زندان به سر برد تا آن که عمویش دربستر مرگ افتاد. آن گاه فرمان داد او را در زندان هلاک کنند.

 

تاج الدوله شعر می سرود و از جمله اشعاری که در زندان سروده این است:

 

«گیرم که روزگار، بر وفق مراد من است و گذشته های سختِ مرا جبران کرده و عاقبت نیکو به من بخشیده و مرا از گرفتاری ها آزاد کرده است.

 

امّا روزگار جوانی که گذشت چگونه می توان آن را جبران کرد و عمر گران مایه را چگونه می توان از نو به دست آورد؟!»(8)

 

خوارزمی (محمد)

 

محمد بن احمد بن یوسف بلخی خوارزمی، نویسنده و محقق برجسته ای که هنگام حکومت سامانیان، در نیشابور می زیست و به وزیر نوح سامانی، ابوالحسن عتبی، پیوست و کتاب مفاتیح العلوم را

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 340
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست