نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 35
سپاهی گران به فرماندهی
برادرش الموفق بالله برای رویارویی با او فرستاد. او پس
از جنگی سخت میان دو طرف، صاحب الزنج را کشت و به آشوب پانزده ساله
محمد بن علی (255-270ق) پایان داد.
ب) شورش قرمطیان
هنوز شورشِ صاحب الزنج به طور کامل از بین
نرفته بود که قیام دیگری در ادامه شورش زنگیان با شعارهایی
مبنی بر مبارزه با ظلم و استبداد و اعلام برابری میان مردم، پا
گرفت. این قیام به قیام «قرمطیان» معروف شد، زیرا
مردی ایرانی ملقّب به قرمط (قرمط در لغت بر افراد کوتاه قامت و
باگام های نزدیک به هم اطلاق می شود) آن را به راه انداخت.
در مورد نام او مورخان اختلاف نظر دارند؛
عده ای او را حمدان اشعث و عده ای نیز فرج بن عثمان خوانده اند،
ولی همه آنان متفقند او از اهواز آمده و در سال 258ق در سواد کوفه در محلی
به نام نهرین ظهور کرد. و این زمانی بود که جنگ زنگیان هم
چنان در اوج خود بود. لقب این شخص بر نامش غالب شد و او را قرمط، و یارانش
را قرامطه خواندند. او یکی از مبلّغان منتظر (امام اسماعیلیان)
بود که عبدالله بن میمون قدّاح، سازمان دهنده دعوت اسماعیلیه ایشان
را به اطراف فرستاده بود. پس از آن که شورشِ زنگیان در سال 270ق ریشه
کن شد، شکست خوردگان فراری، گرد قرمط آمدند. قرمط نیز به پیروی
از صاحب الزنج، به زهد، پرهیزکاری و ترک لذت های دنیایی
تظاهر کرد و این گونه، مردم را به سوی خویش کشاند. او در پس این
روش، هدفی سیاسی داشت که ناچار بود آن را با جلوه دین داری
تقویت کند. مذهبی که قرمط آن را تبلیغ می کرد، آمیزه
ای از آیین مزدک، یهود، مسیحیت و اسلام بود.
او عبادات و شعارهای اسلامی را تغییر داد؛ به طور مثال:
او نماز را به چهار رکعت؛ دو رکعت پیش از برآمدن آفتاب و دو رکعت پس از غروب
آن مشخص کرد. او در پی این بدعت ها، بیت المقدس را قبله و محل
حج پیروان خود قرار داد. او با اختصاص روزه به دو روز «مهرگان» و «نوروز»،
از شمار روزهای آن کاست و در اذان نیز تغییر داد. او بر
مخالفان خویش جزیه بست و ریختن خون آنان را در صورت امکان جایز
می دانست. او با این ادعا که آیات و احکام قرآن، باطن دارند، به
تأویل آن ها پرداخت، از همین روست که آنان را باطنیه نیز
خواندند. وی مدعی بود پیامبر اسلام(صلی الله علیه
وآله)از مقام پیامبری کناره گرفت و زمانی که در غدیرخم
گفت: «مَن کنت ولیّه فعلیٌ ولیّه، اللهم انصر من نصره وعاد من
عاداه؛ هر کس من مولای اویم، علی مولای او است، خداوندا! یاران
او را یاری ده و دشمنان او را دشمن دار!»، وظیفه خود را به علی
سپرد و پس از آن، از علی تبعیت کرد و زیر نظر علی قرار
گرفت. او عقیده داشت که امامت استمرار حرکت پیامبر است که پس از علی
به ترتیب به حسن، حسین، سجاد، باقر، صادق، اسماعیل و سرانجام به
محمد بن اسماعیل (امام هفتم طبق نظریه قرمطیان) رسید. پیروان
و مبلغان قرمط رو به فزونی نهادند که زکرویه و دو فرزندش یحیی
و حسین، ابوسعید جنّابی و ابوطاهر قرمطی(41) از جمله داعیان
هستند. افراد مذکور حکومت هایی در قطیف، بحرین و یمن
برپا و برای گرفتن خلافت، جنگ هایی را در عراق رهبری
کردند. با فاطمیان نیز بر سر رهبری دعوت، به ستیز
پرداخته، به پایگاه های آنان در شام یورش بردند. آن ها می
خواستند به قاهره یورش آورند، ولی فاطمیان راهشان را بستند. در
سال 317ق به مکه هجوم برده، حجرالأسود را از جا کنده، حاجیان را کشتند. آنان
حجرالأسود را به قطیف (مرکز حکومتشان) برده، در سال 239ق در مقابل اجازه دریافت
مالیات از حجّاج، آن را به مکه باز گرداندند.
هرگاه بخواهیم عوامل شکل گیری
شورش های زنگیان و پس از آن قرمطیان را بیابیم، به
دو علت جدا، اما موازی هم دست می یابیم: نخست، آزردگی
و تنگناهای ناشی از استبداد والیان، ستمِ عاملانِ دریافت
خراج و نیز مشکلات کسانی که از گرسنگی، بی کاری و
کمبودها رنج می بردند. این ها عواملی بود که در هر حرکت که برای
آزادی از ظلم و اختناق بود، وجود داشت. داعیانِ به قیام، جنوب
عراق و مناطق مجاور آن را برگزیدند، زیرا هم از بغداد دور بود و هم
دولت قادر به تعقیب شورشیان نبود. دوم، سوءاستفاده از جهل و نادانی
عامه مردم و دور کردن آن ها از عقاید اسلامی به دست مبلّغانی که
از بقایای ادیان پیشین متأثر بودند.
10. تقسیم حکومت بنی عباس میان
چیرگان
حکومت در زمان بنی امیه،
فراگیر و یک پارچه بود؛ از شرق تا بین النهرین و مرزهای
چین و هند، و از غرب، تا مغرب دور و اندلس امتداد یافته بود. حاکمان این
سرزمین ها را خلیفه در دمشق تعیین می کرد و آنان در
مسائل مهم، به حکومت مرکزی مراجعه نموده، سیاست او را اجرا و با اتکا
به قدرت او حکومت می کردند. زمانی که خلافت به بنی عباس رسید،
بعضی از مناطق، با اجازه خلفای عباسی و پاره ای با پیروزی
بر خلفا، مستقل شدند.
در سال 138ق و در روزگار ابوجعفر منصور،
عبدالرحمان بن معاویة بن هشام بن عبدالملک بر اندلس سلطه یافته، آن
سامان را از حکومت بنی عباس جدا کرد و حکومت را به بنی امیه
بازگرداند. هم چنین در روزگار منصور، ادریس بن محمد (نفس زکیه،
از نوادگان حسن بن علی بن ابی طالب) در سال 172 ق حکومت ادریسیان
را در مغرب دور برپا کرد. در سال 184ق با تفویض خلیفه هارون الرشید،
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 35