نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 351
و منجوتکین رخ داد و پس از حوادث
بسیار، سعیدالدوله و همسرش با زهر، هلاک شدند.
ابن عدیم در این باره گفته:
لؤلؤ کبیر، سردار سپاهِ سعیدالدوله، آنان را توسط کنیزی
که سم را در غذایشان ریخت، هلاک کرد؛ چون لؤلؤ، داعیه حکومت حلب
را در سر می پروراند و سرانجام نیز به حکومت رسید. او تا سال
399ق (سال مرگش) فرمانروایی کرد.(4)
قاضی جرجانی
ابوالحسن علی بن عبدالعزیز
بن حسن جرجانی، در گرگان به دنیا آمد و به آن شهر منسوب شد. او از
دانشمندان برجسته ای است که در طلب علم، به عراق و شام سفر کرد و از خرمن
دانش دانشمندان خوشه ها چید؛ به گونه ای که در ادب، شعر و دانش، به
مرتبه ای والا نایل آمد. به صاحب بن عبّاد پیوست و صاحب، او را
به گرمی پذیرفت و گرامی داشت و ابتدا امر قضا در گرگان و سپس
قضا در ری را بدو سپرد و منصب قاضی القضاتی را به او عطا کرد.
جرجانی، فقیهی برجسته بود و با این که در شعر، نثر و
کلام، دستی داشت، ولی بیشترین شهرت وی، به شعر و
تألیفات اوست. شعرش را لطیف با الفاظ پیراسته، سبکی
استوار، سهل و شیرین و بیشتر درباره زنان و مضامین حِکمی
سروده است، ولی نثر او، سهل و ممتنع است. او با عزت و کرامت نفس بود. او در
قصیده ای از ویژگی خویش چنین یاد کرده
است:
«مرا می گویند: همواره عبوس
و نامهربان هستم، ولی آنان مردی را دیده اند که همواره از پستی
دوری می کند.
مردم را می نگرم که اگر کسی
به آنان نزدیک شود، خوار، و کسی که کرامت نفس دارد، همواره عزیز
است.
اگر بگویند: مثل دیگران از
نعمت های دنیا استفاده کن! می گویم: انسان آزاده، مقابل
تشنگی صبر می کند.
چنین نیست که اشارات و دعوت
های مردم، مرا به آنان متمایل کند. و تمام اهل زمین به آرزوی
خویش نمی رسند.
چنانچه من طمع را نردبان ترقی خود
قرار دهم، حق علم را به شایستگی نگذارده ام.
روحم را در خدمت به علم فدا نمی
کنم تا بندگی کنم، بلکه برای این است که دیگران به من
خدمت کنند.
اگر در پرورش درخت علم، میوه تلخ
بچینی، هر آینه، انتخاب نادانی و بی سوادی،
به احتیاط نزدیک تر است.
اگر دانشمندان، حرمت علم را نگاه می
داشتند، علم نیز منزلت آنان را پاس می داشت، و اگر دانش را در انظار،
بزرگ می داشتند، خودِ آنان گرامی بودند.
ولی آنان به دانش، اهانت کردند و
علم، خوار و سبک شد و چهره دانش را با طمع خویش آلودند و کریه جلوه
دادند.»
هم چنین گونه ای دیگر
از کرامت نفس خود را در شعر ذیل ذکر می کند:
«گفتند: با خضوع به ثروت دست یاب!
و نمی دانند این فروتنی، خود، فقر است!
و میان من و ثروت، دو در است که
ثروت را بر من حرام کرده است؛ و آن دو، یکی همت بلند و مناعت طبع من و
دیگری روزگار است.
اگر بگویند: این راه سهل
است، می گویم: دشواری راه های دیگری دیده
ام که از پذیرفتن این سخن بهتر است.
اگر هدایای زیاد به
من تقدیم کنند، من بیش از آن، نفس فقیرم را که وجودش عطا و بخشش
است، به آنان تقدیم می کنم.»
با وجود منزلت رفیعش، اشعار لطیفی
نیز سروده است:
«جانم فدای کسی که پیاله
ای در دست دارد و مانند آن را از دهانش می نوشم!
گفت: گل ها در گونه هایم شکُفت؛ و
من گفتم: لبانم با بوسیدن گونه هایت، گل ها را می چیند.»
نیز از اوست:
«در زندگی، انس با جوانمردان،
بهترین گزینه است. و اگر نتوانستی با آنان هم نشین باشی،
شراب را برگزین!»
او درباره تنهایی و انس با
کتاب گفته است:
«لذّت زندگی را نچشیدم، تا
این که در خانه با کتاب تنها شدم.
نزد من چیزی برتر از علم، نیست،
و جز آن مونسی نمی جویم.
همانا ذلت، در معاشرت با مردم است؛ پس
آنان را رها کن و آزاده و عزیز باش!»
جرجانی با وجود دوستی ریشه
دارش با صاحب بن عبّاد، با او درباره متنبّی، اختلاف نظر داشت. صاحب بن
عبّاد، همواره از شعر متنبّی انتقاد می کرد و کتابی درباره لغزش
های شعری او نگاشت، اما جرجانی از متنبّی دفاع می
کرد و با تألیف کتابی، اشکالات او بر متنبّی را جواب داده است و
او را به بحث درباره اشکالاتش بر متنبّی دعوت کرد. افزون براین، کتاب
های دیگری از جمله: تفسیر القرآن المجید، تهذیب
التاریخ و دیوان شعر. نیز تألیف کرده است. او در «ری»
درگذشت و در «گرگان» به خاک سپرده شد.(5)
منصور بن ابی عامر
ابوعامر، محمدبن عبدالله بن عامر بن
محمد بن ابی عامر بن ولید بن یزید بن عبدالملک معافری
قحطانی است و به منصور بن ابی عامر
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 351