responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 354

درگذشتگان

* ابن شهید(ابومروان).* ابنوکیع تنیسی.* جوهری.

* سلامی.

* الطائع لله.

ابن شهید (ابومروان)

 

ابومروان، عبدالملک بن احمد بن عبدالملک بن عمر بن محمد بن شهیدبن وضّاح اشجعی اندلسی، از اهالی «قرطبه»، طبع شعری و هنر نویسندگی داشت. او وزیر منصور بن ابی عامر بود و به مراتب عالی دست یافت. درباره شراب و زَن، اشعار نشاط انگیزی سروده است. مهم ترین کتاب او التاریخ الکبیر نام دارد که در آن، حوادث را به ترتیب سال؛ یعنی از سال 40ق تا زمان خود، ثبت کرده است. ابن شهید به بیماری «نقرس» مبتلا بود و همواره بر «تختِ روان» حمل می شد، اما با این حال، با نشاط و سرزنده بود؛ مثلا: یک روز در مجلس انس منصور بن ابی عامر حاضر شد و علی رغم بیماری اش آن چنان به وجد آمد که به پاخاست و رقصید و فی البداهه اشعار ذیل را سرود:

«دریاب پیرمردی که مستی، او را نزد تو هدایت کرده و در رقص و نشاط، فرسوده شده است!

او نمی تواند ثابت و پا برجا برقصد؛ لاجرم افتان و خیزان می رقصد.

بیماری نقرس باعث شده او نتواند بدنش را با اعتدال حرکت دهد؛ مرضی که او را می کشد.

از وزیری که میان آنان می رقصد و برای مستی به پاخاست و با شاه هم نشین شد.

اگر همان گونه بودم که مرا می شناختی، هرآینه برای احترام تو، با سر، مقابلت می ایستادم.

صراحی شراب، از رفتار من خنده اش گرفت، و چون لرزش پاهایم را دید، گریست.»(2)

ابن وکیع تنّیسی

 

ابومحمد، حسن بن علی بن احمد بن محمد ضبّیِ تنّیسی، معروف به ابنوکیع (وکیع لقب جدش محمد بود) اصل او از «بغداد» و زادگاهش شهر تنّیس، از نواحی دمیاط مصر بود. او نواده قاضی محمد بن حلف، معروف به ابن حیّان و شاعری زبردست باطبعی ظریف و روحی سبکبال است. شعر او چشم اندازی دقیق از طبیعت شهر تنّیس؛ شهری با باغ های نخل و انگور؛ شهر بهار و شراب است. ابنوکیع از این شهر برخاست و شاعر بهار و شراب شد و در عین حال، ادیبی منتقد بود. او غزل می سرود و طبیعت را وصف می کرد و در شعرش به رندی و لاابالیگری تمایل نشان می داد و شیوه زندگی اش را بر پایه های آن قرار داد و دیگران را نیز به رندی سفارش می کرد. او در انظار عموم، این طریقه را می ستود و همان گونه که از آثارش پیداست در وصف گل، شراب و زن سر آمد بود. از تألیفات او، کتاب المنصف است. او خود گفته که علاقه مند بوده شعر متنبّی را با رعایت انصاف، نقد کند، ولی از نقد بی طرفانه، پا را فراتر گذاشته، کوشیده تا شعر و شخصیت متنبّی را مخدوش سازد. هم چنین گفته می شود: که وی این کتاب را برای جعفر بن فضل بن فرات وزیر، معروف به ابن حنزابه (متوفای 391ق) تألیف کرده و دلیل تألیف کتاب هم این بود که متنبّی، از مدح وزیر سر پیچید؛ در حالی که ابنوکیع از سرسپردگان وزیر به شمار می رفت.

 

این بخشی از قصیده ای است که او در آن، عظمت و وقار را رها کرده، به رندی دعوت می کند:

 

«پس از تو، از عفت و وقار دوری جستم و در رندی و لاابالیگری، شرم و حیا را کنار گذاشتم.

 

مرا به ترک عشق فرمان مده! که لذت زندگانی در رندی نهفته است.

 

کسی که در پی بلندهمتی باشد، عمرش در حسرت و پشیمانی بر باد فنا می رود.

 

مرا همواره از آتش می ترسانی، در ترساندن و بیم دادن اصرار میورزی.

 

ترس من مانند ترس توست؛ جز آن که من، به بخشش خدای یکتا و توانا امیدوارم.»

 

بخش دیگر شعر او که به وصف بهار و گل هایش می پردازد، این گونه است:

 

«به گل های بهاری و آنچه در بهار می شکفد، بنگر! که انوار ملایم، برتو پرتو می افکند.

 

باران در بهار طراوتی به ارمغان آورده که حکمتِ نازل کننده باران را گواهی می دهد.

 

آنچه از گل ها در صحرا می خواهی، می یابی؛ چون دینار سرخ فام و درهم سفید و درخشنده.

 

از سفید برفی تا زرد خوش رنگ؛ مانند خورشید که چندین ماه در کنار دارد!

 

با ما، در وجد و سرور، همراه شو؛ که شادمانی در میکده است!

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 354
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست