نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 357
زبردست بود که به دربار منصور بن ابی
عامر در قرطبه پیوست و به گرمی پذیرفته شد. او از ندیمان
منصور به شمار می رفت. از اشعار او درباره زنان، ابیات ذیل است:
«آهوی زیبای رصافه،
ما را پذیرفت؛ و او دلپذیرترین چیزی است که آرزوها
بدان می رسد.
از ما دوری گزید و راهی
برای رسیدن به او نیست؛ جز این که می گوییم
روزگاری او بود و ما هم بودیم.»
درباره شراب نیز چنین سروده
است:
«پس از روزگاری پراکندگی،
جمع شدیم و بقیه عمر را به مستی گذراندیم.
خداوند همیشه مرا به سبب مستی،
از پا فتاده می بیند و شاخسار، شکوفه هایش را برمن می
افشاند.
هنگامی که چشمانم را از خواب مستی،
باز می کنم، می گویم: به من شراب فراوان بنوشان!»
هم چنین در هجو، گفته است:
«شخص فرومایه را اگر بخواهم هجو
کنم، حَسَب و دینم مرا باز می دارد. گفتند: تو را هجو کرده است؛ گفتم:
سگی است که مقابل شیر بیشه، جاهلانه پارس می کند.»(3)
لبنی مستنصری
کنیز حکم مستنصر بن عبدالرحمان
ناصر اموی اندلسی بود که در علوم نحو، حساب، عروض دستی داشت و زیبا
می نوشت. در مجلس دانشمندان حضور می یافت و در قصر خلیفه،
با فضیلت تر از او یافت نمی شد.(4)
واسانی
او حسین بن حسن بن واسان بن محمد
واسانی دمشقی، شاعری بسیار گو و در هجو زبردست بود. او در
دمشق، هم سنگ ابن رومی (ساکن بغداد) بود. عمده مهارتش، در هجو بود و اشعاری
می سرود که در آن، واژه های رکیک دیده می شد. بیشتر
اشعار او، در وصف زنان، رندی و شراب بود. مشهورترین قصیده اش
«نونیّه» است. او در آن قصیده، کسانی را وصف می کند که در
ضیافت او شرکت کرده بودند. این مهمانی، در روستای خمرایای
دمشق برگزار شده بود که آنان تمام خوردنی های در سفره را خوردند. این
قصیده 195 بیت و برخی از ابیات آن چنین است:
«در شهر دمشق در شیپور دمیدند
و برای عذاب من، در شهرها ندا در دادند.
بشتابید! بشتابید! سواره و
پیاده به سوی خانه واسانی روانه شوید!
از هر تیره و نژاد، از گیلان،
فرغانه و دیلم گسیل دادند. از روم، اسلاو، ترک، بلغار و یونان
در این جمع بودند. آنان را که بر شمردم؛ از آفاق و مسلمان و مسیحی
گرد آمده بودند.
همه گرسنگان، با سلاح دندان وارد شدند
؛ هر صاحبِ نامِ عجمی که به دو
علت، غیر منصرفند،
مانند مرند، طغتکین، طرخان، کسری،
خرم و طغان.
مصیبت روزی که بر من وارد
شدند، فراموش نمی کنم؛ روزی که درّه از آنان پرشده بود.
این گروه به شهر خمرایا
آمده بودند تا با نکبت و مصیبت خود، مرا بیازمایند.
برما فرود آمدند؛ پس چه روز مصیبت
باری که با حوادث روزگار همراه بود!
37 بز طبخ شده با سرکه و زعفران را
خوردند و دو برابر آن، کباب، و چهار برابر آن از غذاهای رنگارنگ خوردند.
و هفتاد ماهی از بزرگ ترین
ماهیان رودخانه بزرگ را خوردند.
و چون چیزی باقی
نگذاشتند، اندوه مرا با شکستن ظروف به فرجام رساندند.»(5)
پی نوشت ها:
[1] شنبه اول محرم سال 394 = سی ام
اکتبر سال 1003؛ شنبه پنجم بیع الاول سال 394 = اول ژانویه سال 1004.
[3] جذوة المجتبی، ص 47؛ بغیة
الملتمس ، ص 58؛ الأعلام ، ج 6، ص 329؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج
4، ص 322.
[4] اعلام النساء، ج 4، ص 287؛ بغیة
الوعاة، ج 2، ص 268.
[5] یتیمة الدهر، ج 1، ص 408
و پس از آن؛ معجم الادباء، ج 9، ص 233 و پس از آن؛ بروکلمان، تاریخ الادب
العربی، ج 1، ص 138؛ الأعلام ، ج 2، ص253؛ فروخ، تاریخ الادب العربی،
ج 2، ص 583.
سال 395ق = 1004-1005 م.(1)
رویدادها
مصر:
* الحاکم بامرالله، دارالحکمه یا
دارالعلم را در قاهره بنیان می نهد.
خشکسالی
* قحطی و گرسنگی در افریقا
به هلاکت عدّه زیادی انجامید.
دولت سامانی
* باترور اسماعیل منتصر سامانی،
دولت سامانی منقرض شد و دولت غزنوی روی کار آمد.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 357