نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 364
ابن یونس
ابوالحسن علی بن عبدالرحمان بن یونس
بن عبدالاعلای صدفی مصری، معروف به ابن یونس منجم، اصلش
از قبیله صَدَف یمن و به آن منتسب بود. در مصر متولد شد و در آن زیست.
ریاضیات و نجوم را آموخته، در آن علوم به نبوغ رسید. او با ادبیات،
آشنایی، و قریحه شعریِ روان داشت. او نزد خلفای
فاطمی جایگاه والایی داشت و آنان ارزش او را شناخته، دانش
او را ارج نهاده، عطایای فراوانی به او می دادند.
عزیز فاطمی برای او
رصدخانه ای بر کوه مقطّم بنا نهاد و آن را به تمام وسایل مجهّز ساخت.
قوانین و معادلاتی را اختراع کرد که در اکتشافات لگاریتم ها
ارزش زیادی داشت. در مثلثات، مهارت یافته، به خوبی از
عهده اش برآمد و تحقیقاتی در آن داشته است که بر بسیاری
از دانشمندان برتری یافت. او نخستین کسی است که پاندول
ساعت را که بسیاری معتقدند از اختراعات گالیله (1544-1642م )
است، اختراع کرده و اختراع او شش قرن پیش از گالیله بود.
او از باهوش ترین دانشمندان علم
نجوم بود و پس از بتّانی و بوزجانی بزرگ ترین به شمار می
آید. برای الحاکم بامرالله فاطمی معجم بزرگی در نجوم ترتیب
داد که به زیج کبیر، زیج ابن یونس و زیج حاکمی
معروف است. او جدول های «سمت» و جدول های «خورشید»، «ماه» و
«تعدیل محکم» را ترسیم کرد. وی موسیقی دان بود و
عود می نواخت.
از اشعار اوست: «هنگام وزش باد، نامه
اشتیاقم به محبوب را به او می سپارم.
جانم فدای کسی باد که جان
ها با نزدیک شدن به او زنده می شوند و دل پذیری دنیا
از دل پذیری اوست!
به جان خودم که پیمانه کشیدن
را پس از او رها کردم و به دلیل طولانی بودن غیبت او، آن ها را
از خود دور کردم.
در خواب، عشقم تجدید شد که شبانه
و دور از چشم مراقب پنهانی و آهسته برمن گذشت.»(2)
ابوالرقعمق
ابوحامد، احمد بن محمد انطاکی،
ملقب به ابوالرقعمق در انطاکیه زاده و به آن جا منسوب شد. وی شاعری
درستکار، ستوده، شیوا و دارای سبکی متین بود و شعرهای
عاشقانه و شوخ، بر آثار او غلبه داشت. او یکی از شاعرانی است که
در یتیمة الدهرِ ثعالبی بدو اشاره شده و از مدیحه سرایانی
است که درباره دولتمردان، مدیحه گفته است. در زمینه عشق، شعری
لطیف دارد:
«نگاه های چشمش افسونم کرد؛ و هر
زیبارویی، نگاهش افسونگر است.
چه می شد به جای دوری
و هجران، رضا و دیدار را برمی گزید؟!
اگر چه من به سبب دوری او عذاب کشیدم،
اما آنچه را می پسندم که او می پسندد.
پیوسته خداوند سلامتش بدارد! آرزوی
قربش دارم و از دوری اش گریزانم.»
او روزگاری در شام گذرانده، سپس
به مصر رفته، خلفای فاطمی را ستود و همان جا درگذشت.(3)
خلف صفّار
او خلف بن احمد بن خلف و از پیروان
یعقوب بن لیث صفّار، امیر سیستان، بود. او در خاندان
سلطنتی زاده شد و در کودکی به خراسان و عراق رفت و فقه آموخت و روایت
حدیث کرد و به سیستان بازگشت و به صورت مستقل در سال 350ق زمام حکومت
آن سامان را به دست گرفت. پس از این که حکومت سامانیان، کسانی
که سیستان را از عمویش معدل بن علی گرفته بودند، به سستی
گرایید، سر و سامانی به امور سیستان داده، کرمان را که به
دیلمیان تعلق داشت، به سیستان ملحق کرد. او علمای بزرگ را
گرد آورد و با همکاری او قرآن را تفسیر کردند. این تفسیر،
در مدرسه «صابونیه» موجود است. در سال 390ق مجبور شد به نفع پسرش طاهر، از
امارت کناره گیرد و سپس او را که تنها پسرش بود کشت. او قصد قدرت نمایی
داشت، ولی سردارانش بر او شوریدند. سلطان محمود سبکتکین او را
در سال 393ق محاصره کرد و او ناچار به تسلیم شد و سلطان محمود او را به
جوزجان تبعید کرد. با تبعید او، سلسله صفّاریان سیستان
برچیده شد. او عالمی بزرگوار و از بخشندگان بود. بستی و بدیع
الزمان همدانی او را مدح کردند. در 73 سالگی و در زندان جوزجان، چشم
از جهان فروبست.(4)
مظفر عامری
ابومروان المظفر بالله، عبدالملک بن
محمد ابوعامر منصور، معافری قحطانی، پادشاه دوم اندلس از خاندان عامری
است. در روزگار پدرش منصور، در قرطبه به عنوان حاجب هشام مؤید بن الحکم
مستنصر، جانشین پدر شد. او با پدرش در جنگ شرکت کرد و پدرش در همین
جنگ، در شهر سالم درگذشت.
چون پدرش مرگ خود را نزدیک دید،
او را به قرطبه بازگرداند و به او سفارش کرد که از شهر محافظت و امور را تثبیت
کند. او در حال بازگشت به قرطبه بود که خبر درگذشت پدر را شنید و نزد هشام
مؤید رفت و مرگ پدر را به اطلاع او رساند. هشام به او خلعت پوشانده، او
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 364