responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 365

را در سال 392ق به جای پدرش حاجب خود کرد. او تمام امور دولتی را اداره و یک ششم خراج را کم کرد و به سیف الدوله ملک مظفر ملقب و مؤید، انزوا گزید. مظفر در جهاد، شیوه پدرش را پیش گرفت و هفت بار با فرانسه جنگید و در سرزمین برشلونه و قشتاله پیشروی کرد و آنان را به پذیرش صلح واداشت. شاهان آن سرزمین ها، قدرت او را به رسمیت شناختند. آنان در مواردی که میانشان دو دستگی و اختلاف می شد، به او مراجعه می کردند تا به اختلاف آنان پایان دهد.

 

او هم چون پدرش در آبادانی شهرهایی که در جنگ از دشمن به دست آورده بود و شهرهای نزدیک به مرز سرزمین های مسلمانان می کوشید. هم چنین از سیاست دوراندیشانه پدرش در جنگ با مغرب پیروی کرد؛ تا جایی که رهبران «زنّاته» را واداشت تا با او بیعت کنند و به نام او و خلیفه خطبه خوانند. او محبوب مردم «اندلس» بود و کشور در روزگار او شکوفا شد. گفته اند: در اندلس مولودی زاده نشد که چون او برای پدرش میمون و مبارک باشد. او از محجوب ترین مردم بود و مانند شیر خشمگین وارد جنگ می شد. گفته شده: او را با نوشیدنیِ زهر آلوده مسموم کردند؛ این کار به وسیله یکی از خدمت کاران او و به تشویق برادرش عبدالرحمان شنجول صورت گرفت. و نیز گفته شده: در حالی که از نبرد آخر خود باز می گشت، به بیماری سیاه سرفه گرفتار شد و سرانجام. به مرگ او انجامید. وی مدّت شش سال و چهار ماه حاجب و فرمانروا بود. او در 34 سالگی درگذشت.(5)

 

نامی

 

او احمد بن محمد نامی دارمی مصیصی، از مردم «مصیصه» و به آن جا منسوب بود. او در «مصیصه» زاده شد. وی شاعری بلیغ و نزد سیف الدوله پس از متنبّی، در مرتبه دوم بود تا جایی که پس از جدا شدن متنبّی از سیف الدوله، جانشین متنبّی شد. او از پیشوایان لغت بود و با متنبّی تضادهایی داشت. وی در قصیده ای به شعرش افتخار کرده، می گوید:

«شعر مرا اگر عبیدالشعر(6) گوش کند، بنده ای از بندگانم خواهد شد.

و چنین می اندیشد که درونمایه شعر من، از ابن حجر است، ولَبید از قبرش فراخوانده می شود.»(7)

او در قصیده های زیادی سیف الدوله را مدح کرد؛ که از آن جمله است:

«آرزوها، قلبم را تقسیم کرد؛ همان گونه که عطای علی (سیف الدوله) در عالم بالا، تقسیم شده بود.

روزهای خوبی چون گردن زیبارویان برای ما پیش آمد؛ مانند گردن هایی که رشته های گوهر برآن قرار گرفته اند.

و ما با آن، صورت عروس و زیباروی را جلوه دادیم که مانند غنچه گل، گریان و خندان است.

ما مانند بعضی از فرزندان قیصر شدیم که میان آن ها شمشیر امیر، حاکم است.

چون بنده ای سر به فرمان «بزرگی» نهادی؛ در حالی که آقا و فرزند «بزرگ منشی» بودی.

مکارمی داری که همیشه حسود را می آزارد؛ آن حسادتی که تلاش هایش برای آسیب رساندن به تو، سبب عقب ماندگی خود او می شود.

اندیشه ام، در مکارم تو شکوفا شد و خاطره هایم ثمر دادند و به سبب آن، بر شاعران پیشی گرفتم.

و شعرم در مدح تو، شعری برای جماعت شاعران پدید آورد. پس تو بر آن ها چون بخششت بخشنده شدی.»

نامی در 89 سالگی درگذشت.(8)

هشام بن سلیمان

 

او هشام بن سلیمان بن عبدالرحمان ناصر، از فرمانروایان اموی اندلس و در شقنده مقیم بود. وقتی که محمد بن هشام بن عبدالجبار بن عبدالرحمان ناصر در سال 399ق خلافت را از هشام مؤید بن حکم مستنصر بن عبدالرحمان ناصر گرفت و با بربرها بنای بدرفتاری نهاد، آنان به هشام بن سلیمان پیوستند. هشام از شقنده آمد و مردم، او را به ولایت بر خویش برگزیدند و بر علی بن عبدالجبار مهدی قیام کرده، او را برکنار کرده، کشتند و با هشام بن سلیمان بیعت کردند. مردم قرطبه به کمک مهدی برخاسته، بربرها را شکست دادند و هشام اسیر شده، نزد مهدی برده، گردن زده شد.(9)

 

پی نوشت ها:

 

[1] یک شنبه اول محرم سال 399 = پانزدهم سپتامبر سال 1008؛ شنبه اول جمادی الاول سال 399 = اول ژانویه سال 1009.

 

[2] وفیات الاعیان، ج 3، ص 429؛ اخبار الحکماء، ص 155؛ البدایة و النهایه، ج 11، ص 341؛ تراث العرب العلمی، ص 275؛ حسن المحاضره، ج 1، ص 539؛ تاریخ العلوم عند العرب، ص 172؛تاریخ الادب الجغرافی، ج 1، ص 110؛ تاریخ العرب، ج 2، ص 744؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «ابن یونس»؛ علم الفلک عند العرب، ص 233؛ و تاریخ فکر العربی، ص 403.

 

[3] یتیمة الدهر، ج 1، ص 379؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 131؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 155؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج 2، ص 621.

 

[4] الأعلام ، ج 2، ص 357؛ العبر، ج 2، ص 138؛ و معجم الانساب و الاسرالحاکمه، ص 302.

 

[5] البیان المغرب، ج 3، ص 3 و پس از آن؛ العبر، ج 4، ص 321؛ نفح الطیب، ج 1، ص 400؛ الأعلام ، ج 4، ص 309؛ بغیة الملتمس ، ص 106؛ اعمال الاعلام، ص 87.

 

[6] عبیدالشعر = عبید بن الابرص، شاعر مشهور جاهلیت است.

 

[7] منظور شاعر، امرؤالقیس بن حجر، بزرگِ شاعران جاهلی است و لبید نیز از شاعران نامی دوران جاهلیت است.

 

[8] یتیمة الدهر، ج 1، ص 190 و 197؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 125؛ شذرات

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 365
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست