responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 372

ابن ابی اصیبعه بر آن اطلاع یافت گفت: «کتابی است در نهایت صحت و اتقان.» هم چنین الطبّ الکلّی، کتاب الصناعة الطبّیه که از بهترین و مشهورترین کتاب های اوست، العلم الطبیعی، مقاله ای درباره بیماری آبله و کتابی در تعبیر خواب است و کتاب دیگری درباره وبا دارد که برای شاه عادل خوارزمشاه مأمون بن محمد، تألیف کرد. او در چهل سالگی درگذشت.(4)

محسّن صابی

 

ابوعلی، محسّن بن ابراهیم بن هلال بن زهرون صابی، ادیبی است که اشعار زیبایی دارد، ولی پسرش هلال، مقام علمی بالاتری داشت. او نزد ابوسعید سیرافی، ابوعلی فارسی و ابوعبیدالله مرزبانی علم آموخت. او در حالی از دنیا رفت که بر دین پدرش (صابئی) بود، ولی پسرش اسلام آورد.(5)

 

مهدی مروانی

 

ابوالولید، محمد(دوم) بن هشام بن عبدالجبار بن عبدالرحمان(ناصر) اموی، مادرش کنیزی به نام مُزْنَه بود. او امیری از خاندان سلطنتی مروانیان اندلس بود و به دلیل حمایت نزدیکان و یارانش که از مردم کوچه و بازار بودند، در سال 399ق بر هشام (مؤید) بن حکم بن مستنصر، شورید و بر قرطبه استیلا یافت و هشام را حبس و حاجب او عبدالرحمان بن ابی عامر منصور، معروف به شنجول را دستگیر کرد و کشت. افرادش را به زندان ها فرستاده، دزدان و مجرمان را آزاد ساخته، با گروهی از مردم به طرف قصر زاهره روانه شد و آن را غارت کرده، برکالاهای کمیاب و گران بهای در آن، دست یافتند. آن گاه مهدی دستور داد شهر و قصر «زاهره» را ویران کنند و در نتیجه، شهر وقصر به ویرانه ای مبدل شد و اثری از آن ها باقی نماند. هشام به نفع او از خلافت کناره گرفت.

نیرویی مردمی فراهم آورد. آنان بر فرماندهان سپاه و بزرگان، ستم روا داشتند. گروهی از آن ها به خانه های رهبران بربر؛ مانند بنی ماکس، بنی زیری و غیر آن ها هجوم برده، آن ها را غارت کردند.

مهدی چنین شایعه کرد که هشام مُرده است و پیکری که گفته شده یهودی یا مسیحی و شبیه هشام بود، را به مردم نشان داد و مردم پنداشتند واقعاً هشام مرده است. آن گاه وزیران و معتمدان را بر مرگ هشام گواه گرفت و آن جمع، بر آن جنازه نماز گزاردند و او را دفن کردند.

مهدی بر بربرها و صقلبی ها که از جمله آن ها جوانان عامری بودند، خشم گرفت. دلیل خشم او این بود که منصور بن ابی عامر، سپاهش را از آن ها تشکیل داده، به آن ها منتسب بود. مهدی هفت هزار نفر از سربازان عامری را از خدمت معاف کرد. آنان نیز به بربرها پیوسته، حزبی قوی و مخالف مهدی تشکیل دادند، ولی وقتی آنچه بر سرشان آمده بود را دیدند ]و به دروغ بودن مرگ هشام پی بردند[ از «قرطبه» خارج شده، در ثغر اعلی اجتماع کردند. در این هنگام، امیر سلیمان بن حکم بن سلیمان بن عبدالرحمان ناصر اموی به آن ها پیوست و ایشان با او به عنوان خلیفه بیعت کردند و سلیمان، المستعین بالله لقب گرفت. این جمع، آماده حمله به قرطبه و استیلای بر آن شدند و چون مهدی از قصد آنان آگاه شد، کسی را نزد شانجه، پسر گارسیاپادشاه قشتاله (کاستیل) فرستاد تا به کمک وی بشتابد. مهدی، مقابل کمک پادشاه قشتاله، متعهد می شود هر یک از شهرهای ثغر را بخواهد به او بدهد. مستعین و یارانش نیز چنین درخواستی کردند. شانجه ترجیح داد به درخواست مستعین پاسخ دهد، از این رو، خودش در رأس سپاهی بزرگ به کمک مستعین شتافت. سپاه مستعین به فرماندهی واضح، حاکم طلیطله و ثغرمیانی با سپاه مهدی درگیر شد که جنگ، با عقب نشینی سپاه مهدی پایان یافت. سپاه مستعین، سپاه مهدی را تعقیب کرد و در محلی نزدیک نهر الکبیر (رود بزرگ)، معروف به کوه قنطیش با آن، دوباره جنگید که این جنگ، به شکست سپاه مهدی انجامید.

مهدی بر آن شد از بربرها دلجویی کند، بدین جهت هشام مؤید را که قبلا ادعای مرگش را کرده بود، به آن ها نشان داد، ولی بربرها از او رویگردان شده، به مستعین پیوستند و مستعین به قرطبه وارد شد و در آن شهر، کشتاری هولناک صورت گرفت. مهدی مخفی شد و سپس با پوشش زنانه و به صورت ناشناس از شهر فرار کرد. مدت خلافت او در این دوره، نه ماه بود. مهدی تسلیم شکست نشد و در صدد باز پس گرفتن قرطبه برآمد و سپاه خود را به فرماندهی واضح گرد آورد و از امیر برشلونه ریمون بوریل و برادرش ارمنجول، که عرب ها او را ارمقند می نامیدند، کمک خواست و او مقابل شرط های سنگینی موافقت کرد.

مستعین از موضوع آگاه شد و سپاهش را به جنگ او گسیل داشت. دو سپاه در شمال قرطبه در محلی به نام عقبة البقر، رویارو شدند و مستعین، با سپاه خود از بربرها، در این نبرد شکست خورده، به جزیره خضراء پناه برد و به جمع آوری و تدارک نیرویی برای جنگ با مهدی پرداخت. مهدی بارویی بر گرد قرطبه بنا و برای حمایت از بارو، خندقی گرد آن حفر کرد. از این پس مهدی غرق در عیاشی، خوش گذرانی و فسق و فجور شد. و در باده گساری چنان زیاده روی می کردکه هرگز هوشیار دیده نمی شد و مردم به تدریج بر او شوریدند.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 372
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست