نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 385
نیز دعوت آنان را اجابت کرد و با
سپاهی از بربرها به سوی آنان شتافت و پس از درگیری با
سپاه سلیمانِ مستعین، به زور وارد شهر شد و بر سلیمان و پدر و
برادرانش دست یافت و آنان را در یک روز کشت و از این زمان،
الناصرلدین الله خوانده شد. او یک سال و ده ماه در قرطبه حکم راند و
چون با بربرهایی که به یاری اش برخاسته بودند با خشونت
رفتار و آنان را تحقیر می کرد، علیه او شوریده، او را از
خلافت برکنار کردند. او در 54 سالگی در حمام و به دست گروهی از خادمان
اسلاوِ خود کشته شد و برادرش قاسم بن حمّود ادریسی ملقب به المأمون به
جای او نشست.(3)
مبارک عامری
او از غلامان بنی عامر بود و به
همین سبب به عامری مشهور شد و نسب عامریان به منصور بن ابی
عامر می رسد. مبارک یکی از جنگجویان مجاهد عامری
است؛ همان که بر شهر بلنسیه دست یافت و در روزگاری که بلنسیه
دستخوش آشوب بود، حکم راند و آن جا را مستقل اعلام کرد. با این حال، دو تن
از غلامان بنی عامر؛ مبارک و مظفر، برضد او شوریدند و موفق شدند او را
از حکومت برکنار کنند، از این رو او از بلنسیه به دانیه رفت و
آن دو غلام بر بلنسیه حکم راندند و شاطبه به قلمرو حکومتی آن دو پیوست
و در ایام حکمرانی آن دو، بلنسیه آباد و برای حفظ و تأمین
امنیت آن، دژ و بارو ساخته شد. به دلیل امنیت فراهم آمده و آسایش
زیاد بود که بسیاری از مردم قرطبه به آن سامان کوچ کردند. در نتیجه،
صاحبان صنایع و پیشهوران در آن زیاد شدند و غلامان و اربابان از
هر نقطه بدان سو می شتافتند.
مبارک و مظفر مانند پادشاهان ستمگر
بناها و کاخ های مجلل ساختند و در کارهای بزرگ مفاخرت و خودنمایی
کردند و وزرا و نویسندگانی را به کار گرفتند. حکمرانی آن دو، بر
بلنسیه چند سالی طول کشید تا این که مظفر درگذشت و مبارک
پس از او مدت کوتاهی، امور را اداره کرد. روزی مبارک برای تفریح
از شهر خارج شد، اما اسب او بر پل گذرگاهش لغزید و او از اسب افتاد و
درگذشت.(4)
مهذّب الدوله
ابوالحسن، علی بن نصر، ملقب به
مهذّب الدوله، حکمران بطیحه، میان شهر واسط و بصره و ولی عهد دایی
خود مظفر بن علی حاجب بود. او پس از مرگ دایی خود در سال 376ق
به حکومت رسید. بهاءالدوله دیلمی او را به دلیل نیک
رفتاری به دامادی پذیرفت و او را منزلتی بس رفیع
بخشید؛ به گونه ای که خلیفه القادر عباسی، چون از الطائع
واهمه داشت، به او پناه آورد و او نیز پناهش داد تا این که دوباره به
خلافت رسید و به بغداد برگشت. ابنواصل، یکی از سرداران مهذّب،
بر او شورید و حکومت او را تضعیف کرد. پادشاه دیلمی به
کمک او شتافت و او دوباره قدرت را به دست گرفت و روزگار امیرنشین بطیحه،
بر وفق مراد او به گردش خود ادامه داد.
او سرانجام در 73 سالگی درگذشت.(5)
پی نوشت ها:
[1] پنج شنبه اول محرم سال 408 = سی
ام مـه سال 1017؛ چهارشنبه دهم شعبان سال 408= اول ژانویه سال 1018.
[2] العبر، ج 4، ص 550، 551و 591؛
الأعلام ، ج 5، ص 173؛ الکامل ابن اثیر، ج 9، ص 302، 304.
[3] البیان المغرب، ج 2، ص 113؛ بغیة
الملتمس ، ص 27؛ نفح الطیب، ج 1، ص 106؛ الذخیره، ج 1، ص 78؛ الأعلام
، ج 5، ص 94.
[4] البیان المغرب، ج 3، ص 158،
163 و 302؛ اعمال الاعلام، ص 325؛ الأعلام ، ج 6، ص 150.
[5] تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص
17، 22، 62 و 104؛ الاعلام ، ج 5، ص 181.
سال 409ق = 1018-1019 م.(1)
رویدادها
ممنوعیت مذهب معتزله
* خلیفه القادر بالله از فقیهان
معتزله می خواهد از مذهب خود توبه کنند و آنان نیز چنین کرده،
از اعتزال رویگردان می شوند. محمود بن سبکتکین غزنوی نیز
به درخواست خلیفه تن درمی دهد. این کار سبب تثبیت مذهب
تسنن و سخت گیری بر فرقه های رافضیه، اسماعیلیه،
جهمیه و مشبهه شد. فرمانی از جانب خلیفه صادر می شود و طیّ
آن به اطلاع مردم می رسد: کسی که معتقد باشد قرآن مخلوق است، کافر و
خونش مباح است.
وقایع نظامی
جنگ ها
* هند: سلطان محمود غزنوی به نبرد
در سرزمین هند ادامه داده، به عمق آن نفوذ می کند. درگیری
بر سرقرطبه عبدالرحمان بن محمد (المرتضی) اموی با سپاهی مرکب از
هم پیمانان و هواخواهانی که با او بیعت کرده اند، رهسپار قرطبه
می شود تا با قاسم بن حمّود(مأمون) وارد جنگ شود و قرطبه را به چنگ آورد. پس
ابتدا راهی غرناطه می شود تا آن شهر را از دست حکمران آن زاوی
بن زیری به در آورد، اما المرتضی در نبردی در آن ناحیه
کشته می شود.
درگذشتگان
* ابن فلاح کتامی.* فاطمه کرجی.*
مرتضی اموی.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 385