responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 39

دولت عامریان

11ـ ابن ابی عامر با پایان دادن به نفوذ صبح، مادر خلیفه(54) و هم چنین نفوذ وزیر عثمان مصحفی،(55) توانست خلیفه را از مردم جدا کرده، او را به اقامت در کاخ وادارد و آنچه را که یک کودک برای سرگرمی به آن نیاز دارد، برای خلیفه فراهم کرد. هدف او بازداشتن خلیفه از اندیشیدن به خلافت و چیزی بود که بر او تحمیل شده بود. ابن ابی عامر می خواست برای خود، بزرگی و سروری برتر از خلفا فراهم کند، لذا طبق نوشته مورخان، در بیش از پنجاه جنگ وارد شد که در بیشتر آن ها پیروز گردید، به همین سبب او را به المنصور ملقّب ساختند. وی به علت زخم های وارد بر او در جنگ پایانی، درگذشت. او براین بود که در آبادانی از دیگر خلفا پیشی بگیرد، لذا برای رقابت با «کاخ الزهراء»، «کاخ الزاهره» را ساخت.(56) ولی با همه این توسعه ها و دستاوردها از جنگ، زیان های انسانی فراوانی به کشور رساند، به حدی که بازار داد و ستد و صنعت و کشاورزی از نیروی کار، خالی و خزانه دولتی براثر جنگ تباه شد و مؤدیان مالیات نیز از خسارات وارده در امان نماندند. در پی این جنگ ها، پادشاهان اروپا هم پیمان شده، برای جنگ با مسلمانان برنامه ریزی کردند.

پس از مرگ ابن ابی عامر و پیداشدن ملوک الطوایفی، پیامدهای هم پیمانی پادشاهان اروپایی ضد مسلمانان، آشکار شد. آنان با برانگیختن کینه های دیرینه میان شاهان ممالک تجزیه شده، توانستند آن ها را به مددخواهی از شاهان اروپایی وادارند. اروپایی ها نیز از این وضعیت بهره بسزایی برده، بر افرادی که حمایت می شدند پرداخت مبالغ کلانی را تحمیل می کردند که در بسیاری از اوقات، توان پرداخت آن را نداشتند و در نتیجه، بر سرزمینشان تسلط یافته، آنها را از آن جا بیرون می راندند.

12ـ منصور بن ابی عامر، پس از 27 سال سلطه گری درگذشت. پس از وی، پسرش عبدالملک به عنوان حاجب، جای پدر را گرفت و به المظفربالله ملقب شد. او امور مملکتی را به شیوه پدرش اداره کرد. این در حالی بود که هشام خلیفه 37 ساله هم چنان از دید مردم پنهان بود.

13ـ عبدالملک در سال 399ق درگذشت. برادرش عبدالرحمان معروف به سانچو(57) به جای او حاجب شد. او هشام را از بازداشتگاه و مخفیگاه خارج و وادار ساخت که پس از خود، خلافت رابه وی بسپارد. هشام نیز حکم ولایت عهدی سانچو را نوشت. هنگامی که مردم قرطبه از این موضوع آگاه شدند، برضد عبدالرحمان شوریده، گرد فردی اموی به نام محمدبن هشام از نوادگان عبدالرحمان ناصرجمع شدند. آنان با وی ـ که به محمدالمهدی ملقب شد ـ بیعت کردند. او با کشتن سانچو به حکومت عامریان پایان داد.

خلافت مجدد امویان (محمدالمهدی و سلیمان المستعین)

14ـ محمدالمهدی، هشام المؤید را بازداشت و وانمود کرد که او مرده است و جسدی شبیه هشام را میان مردم آورد و بر آن نماز گزارد و او را با مراسم ویژه ای به خاک سپرد. دیری نپایید که پسرعموی وی به نام سلیمان بن حکم بن سلیمان بن عبدالرحمان ناصر بر محمدالمهدی شوریده، در امر خلافت با وی درگیر شد. در این درگیری، بربرها گرد سلیمان آمدند. هر یک از این دو عموزاده، از یک پادشاه اروپایی کمک خواستند. در جنگی میان دو عموزاده، سلیمان پیروز و محمد المهدی کشته شد و سلیمان در سال 400-402ق وارد قرطبه شد. او هشام المؤید را (که زنده بود) احضار کرد. هشام به نفع سلیمان از خلافت کناره گرفت و با سلیمان بیعت کرد و سلیمان به المستعین بالله ملقب شد. پس از این وقایع، هشام المؤید از دیده ها پنهان شد. گفته می شود که المستعین او را کشته است. مستعین از بزرگان بربر که از او حمایت کرده بودند، تفقد کرد و زمین هایی را در جنوب و شرقِ اندلس به تیول آنان درآورد. والیان دیگر مناطق، استقلال خود را از قرطبه اعلام کردند. از همین جا رشته حکومت امویان از هم گسست و عرب ها، بربرها و سیسیلی ها حکومت های ملوک الطوایفی تأسیس کردند. حاکمان این طوایف شیوه شاهان را پیش گرفته بودند و به آنان ملوک الطوایف می گفتند. قرطبه نیز موقعیت خود را برای پایتخت از دست داد و در حدِّ دیگر حکومت های طایفه ای تنزّل یافت. پس از المستعین، حاکمانی از نژاد عرب، از جمله: ادریسیانِ بنی حمّود، بنی جَهْور و بازماندگان بنی امیه، برقرطبه حکومت کردند.

برپاییِ حکومت بنی حمّود در قرطبه (علی بن حمّود ادریسی، قاسم بن حمّود و یحیی بن علی بن حمّود)

15ـ چون المستعین بالله در امر حکومت بدرفتاری پیشه کرد، مردم قرطبه ضد او شورش کرده، از امیر علی بن حمّود ادریسی هاشمی، حاکم سبته کمک خواستند. او نیز پاسخ مثبت داد و در سال 407ق همراه ارتشی از بربرها روانه قرطبه شد و با کشتن المستعین، خود را المتوکل علی الله الناصرلدین الله ملقب ساخت. او بر زیردستان سخت می گرفت، لذا وی را در سال 408ق غافل گیرانه کشتند و برادرش قاسم بن حمّود به جای او نشست و به مأمون ملقب شد. در سال 413ق بربرها برضد او شوریده، پس از خلع وی، پسربرادرش یحیی بن علی ادریسی را به جای وی گماشتند. او به المعتلی بالله ملقب گردید. زمانی نگذشت که بربرها او را نیز برکنار کرده، عمویش قاسم بن حمّود را بازگردانده، با او بیعت کردند و او امیرالمؤمنین لقب گرفت.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 39
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست