نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 395
ابوحیان توحیدی کتاب
های زیادی نوشت که مشهورترین آن ها عبارتند از: مقابسات
که در بردارنده یادداشت های جلساتی است که با ادیبان،
متفکران و بزرگان داشت، الامتاع و المؤانسه که مجموعه موضوعاتی است که برای
ابوعبدالله، حسین بن احمد بن سعدان، وزیر صمصام الدوله دیلمی
در مدت 37 شب گفته است، الصداقة و الصدیق که آن را نیز برای ابن
سعدان وزیر تألیف کرد. توحیدی در آیین نگارش
رساله ای دارد. کتاب بصائر القدماء و سرائرالحکماء، الاشارات الإلهیة
و الانفاس الروحانیه، رساله ای در اخبار صوفیان، ریاض
العارفین، رساله ای در امامت، کتاب الهوامل و الشوامل، مثالب الوزیرین
الصاحب بن عبّاد و ابن العمید، تقریظ الجاحظ، الحنین الی
الأوطان و النوادر نیز از آن جمله است.
توحیدی در اواخر عمر، کتاب
هایش را سوزاند و چون بر این عمل ملامت شد، گفت: «من فرزندی
محبوب، دوستی مهربان، یاری نزدیک، پیروی ادیب
و رئیسی بخشنده را از دست دادم، لذا بر من دشوار است کتاب هایم
را برای مردمی واگذارم که چون در آن ها نظر کنند برای آن ها
ارزشی قائل نباشند و آبرویم را لکه دار کند؛ مردمانی که بیست
سال با آنان زندگی کرده ام و هیچ یک با من دوست راستین
نبوده، حرمتم را پاس نداشتند و پس از شهرتی که داشتم در بسیاری
از اوقات، مجبور شدم علفِ بیابان بخورم و نزد خاص و عام دست گدایی
دراز کنم و دین و مردانگی ام را بفروشم.»(4)
مستظهر اموی
ابوالمطرّف، عبدالرحمان بن هشام بن
عبدالجبار بن عبدالرحمان ناصر، ملقب به المستظهربالله و مادرش امولد و ملقب به غایة
النفس بود. او از جمله کسانی است که پس از ضعف دولت امویانِ اندلس، به
حکومت رسید و در سال 414ق با او بیعت کردند. در اندک زمانی پسر
عمویش محمد بن عبدالرحمان بن عبدالله بن عبدالرحمان ناصر، ملقب به المستکفی
بالله همراه جماعتی از فرومایگان برضد خلیفه شوریدند و او
را نزد پسر عمویش بردند و او نیز خلیفه را به دست خود خفه کرد.
این حادثه 47 روز پس از حکومت او رخ داد، اما کارها بر او راست نیامد
و داعیه خلافت او از قرطبه فراتر نرفت. مورخان درباره او گفته اند: «با وجود
نوجوانی اش، فردی هوشمند، خردمند، ادیب، رقیق القلب، خوش
فکر و به زیور پاکدامنی آراسته بود و از شراب خواری و هرزه گرایی
دوری می کرد.»
سلسله خاندان ناصری با او پایان
یافت. او شعری نیکو دارد و این اشعار تغزلی، از
اوست:
«از آن زمان که دوست داشتی مرا از
خود برانی، شب برایم طولانی شد.
ای آهویی که دوستی
را گسستی و به عهدت وفا نکردی!
آیا از یاد برده ای
بر فرش گل، شب را صبح کردیم؟!
و هنگامی در رشته ای جمع شدیم
و چون گردن بندی در یک سلسله بودیم؟!
و چون دو شاخه در آغوش یکدیگر
فرو رفتیم؛ و چونان تنی واحد شدیم؟!
در حالی که ستارگان چون طلا بر
پهنه لاجوردی شب می درخشیدند.»(5)
ابوجعفر نسفی
ابوجعفر، محمد بن احمد نسفی از
مردم نسا و بدان جا منسوب و دانشمندی ذوفنون و محدثی با احادیثی
دارای سندهای عالی و از بزرگان حنفی است. کتاب مشهور
التعلیقة فی الخلاف از تألیفات اوست. او در 94 سالگی وفات
یافت.(6)
نیرمانی
ابوسعید، علی بن محمدبن خلف
نیرمانی، از مردم نیرمان، روستایی نزدیک
همدان بود. وی از منشیان و شاعران نیکوسرا بود. در دولت دیلمیان
به خدمت دیوان انشا (دبیرخانه) در آمد و نزد بهاءالدوله دیلمی
پادشاه عراق به مقامی رفیع رسید و کتاب المنثور البهائی
را برای او تألیف کرد. این کتاب نثری است از کتاب (دیوان)
حماسة ابی تمّام. او در شعری، به بغداد اظهار شوق و نیز ترک
بغداد را توجیه می کند:
«شرق و غرب سرزمین ها را گشتم و
اسب و شترم را میان شرق و غرب بسیار چرخاندم.
مانند بغداد، جایگاهی، و
مثل دجله، رودی در سراسر عالم ندیدم.
و مانند مردمانش؛ مردمی خوش طبع،
زیبا معانی، خوش گفتار و شیرین بیان تر ندیدم.
بسیاری به من گفتند: اگر در
دوستی به بغداد صادق بودی، آن را ترک نمی کردی.
اما در جوابشان گفتم: مردان ثروتمند در
سرزمین خود اقامت می گزینند، و فقیران به دلیل بی
چیزی به این سو و آن سو پرتاب می شوند.»(7)
محمد هروی
ابوالمظفر، محمد بن آدم بن کمال هروی،
از مردم هرات (از شهرهای خراسان قدیم) و از ائمه نحو و ادب بود و به
اصول دین آگاهی وسیعی داشت و گویا وی معتزلی
باشد. در بغداد به تدریس نحو، تفسیر و شرح شعر مشغول بود. شرح دیوان
الحماسه، شرح دیوان المتنبّی و چند رساله دیگر از جمله آثار
اوست.(8)
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 395