نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 401
حکومت دیلمیان در ری
خاتمه داد.
استقلال معزّبن بادیس
* معز بن بادیس، استقلالش را از
دولت فاطمیان اعلام و مذهب تشیع را ملغی کرد و تحت تأثیر
وزیر سنی اش، ابوالحسن بن ابی الرجال، مذهب مالکی را برگزید
و به نام خلیفه عباسی دعوت کرد.
ابن بلکین
* وفات حمّاد بن بلکین، امیر
مغرب میانه و جانشینی فرزندش القائد.
آشوب های بغداد
* آشوب ها و جنگ های داخلی
میان سربازان ترک و مردم رخ داد و سربازان بر بغداد استیلا یافتند.
دزدان و عیاران به مصادره اموال مردم، غارت، دزدی و سوزاندن خانه ها و
بازارها پرداختند.
حج
* به دلیل ترس از اعراب راهزن، هیچ
یک از مردم عراق به حج نرفت و حج مردم عراق تا سال 422ق متوقف ماند.
درگذشتگان
* ابن ابی الشوارب.* صاعد بغدادی.
ابن ابی الشوارب
ابوالحسن، احمد بن محمد بن عبدالله بن
عباس بن ابی الشوارب قرشی اموی، قاضی القضاة بغداد بود. وی
فردی عفیف و پاک بود و زندگی فقیرانه ای داشت و از
هیچ کس هدیه نمی پذیرفت واپسین فرد از خاندان
عبدالله بن ابی الشوارب بود که شغل قاضی القضاتی را پذیرفت.
24 نفر از خاندانش به منصب قاضی القضاتی بغداد منصوب شدند. او از نظر
اخلاقی و رفتار، برعکس ابوالعباس، عبدالله بن حسن بن ابوالشوارب، قاضی
القضاة بغداد در عهد معزّالدوله در سال 350ق بود. ابوالعباس، نخستین کسی
بود که قضای معزّالدوله را مقابل دویست هزار درهم حقوق سالیانه
پذیرفت. و در سال 361ق درگذشت.(2)
صاعد بغدادی
ابوالعلاء، صاعد بن حسن بن عیسی
بغدادی، معروف به صاعد ربعی، منسوب به ربیعة بن نزار و یا
به قولی منسوب به ام الربیع بود. در موصل متولد شد و در بغداد بالید
و در آن جا نیز ادب و لغت را از علمای زمان خویش فراگرفت. در ایام
حکومت هشام مؤید، پسر حکم مستنصر و فرمانروایی منصور بن ابی
عامر بر اندلس، به آن سامان کوچ کرد و به دربار منصور پیوست و منصور، او را
گرامی داشت. او با دانشمندان و شاعران در جلسات درس صاعد حاضر می شد.
صاعد در مناظراتی که با ادیبان از جمله ابوالقاسم، حسین بن ولید،
معروف به ابن عریف داشت، فضلش آشکار شد. از این رو ابن عریف بر
او حسد ورزید و اذیتش کرد.
روزی در دربار منصور، مجلسی
برگزار شد که یکی از نزدیکان، گلی نشکفته را به منصور تقدیم
کرد. صاعد که در مجلس حضور داشت، فی البداهه شعر ذیل را سرود:
«ای ابوعامر! گلی نشکفته به
سویت آمد که بوی مشک از آن برمی خیزد.
همانند دختر بکری که بیننده
ای او را دید و او چهره اش را با گریبان پوشاند.»
منصور از آنچه شنید، خوشحال شد و
صاعد را ستود و حاضران از تازگی و نیکویی تشبیه
صاعد شگفت زده شدند، ولی کژدم های حسد در سینه ابن عریف
جنبیدند. هنگامی که مجلس پایان یافت، ابن عریف به
منصور گفت: دوبیتی که صاعد سرود، از قصیده احنف بن قیس
ربوده و من آن را با خط مشرقی و در ورقه ای لابه لای کتابی
دیده ام که از بغداد برایم آمده است. منصور گفت: ورقه را به من نشان
بده. ابن عریف به سرعت خارج شد و ماجرا را به ابن بدر، ضرب المثل در بدیهه
سرایی بیان کرد و از او خواست قصیده ای بسازد و این
دو بیت را در آن بگنجاند. او نیز چنین کرد وقصیده را به
خط مشرقی نوشت و آن را برای منصور آورد. در این قصیده
آمده است:
«صبحگاهان به قصر عباسه رفتم؛ در حالی
که خواب نگهبانان را از پای در آورده بود.
و او را در سراپرده اش یافتم که
مستی، جمعیتشان را پراکنده کرده بود.
گفت: آیا خواب آلود می
روند؟ گفتم: بله. پس جامش را بر زمین افکند.
آن گاه دستش را به سوی گلی
دراز کرد که بوی خوشش از نفس آن حکایت می کرد.
همانند دختر دست نخورده ای (بکری)
که بیننده ای او را دیده است، چهره اش را با گریبان
پوشاند.
و گفت: از خدا بترس! دختر عمویت
عباسه را رسوا مساز!
پس ناگهان روگرداندم؛ در حالی که
احدی را خیانت نکردم.»
چون منصور قصیده را خواند بر صاعد
خشمگین شد و تصمیم گرفت او را بیازماید. پس در تالار
مجلس، سایه بانی ساخت و زیرش برکه ای بنا نهاد و در آن،
گوهرهایی چون سنگریزه، ماری که در آب شنا می کرد و یک
کشتی در آن افکند و بر آن کنیزکی آراسته به گل، کشتی را
با پاروهایی از طلا، حرکت می داد. چون صحنه کامل شد، تمام
بزرگان کشور، دانشمندان، ادیبان و شاعران را دعوت کرد و صاعد نیز در
آن جمع حاضر بود. منصور بدو گفت: اینان می گویند:
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 401