نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 410
رویدادهای اسلام از 421 ـ
430 ق
سال 421ق = 1030 م.(1)
رویدادها
خلافت عباسیان
* خلیفه عباسی القادر بالله
ولایتعهدی را به فرزندش ابو جعفر عبدالله داد.
غزنویان
* محمود غزنوی فرزندش محمد را به
جانشینی خود معین و به جلال الدوله ملقب ساخت، ولی پس از
مرگ محمود، مسعود بر برادرش محمد چیره شده، او را برکنار می کند و
چشمش را از حدقه درمی آورد، آن گاه بر حکومت تسلط می یابد و خود
را شهاب الدوله ملقب می کند.
طبرستان:
* ابوالحسن احمد مؤید علوی،
حاکم طبرستان فوت می کند و ابوطالب، یحیی بن حسین،
ملقب به الناطق بالحق جانشین او می شود.
آشوب های سربازان ترک
* سربازان ترک در اهواز تباهی به
بار می آورند، خانه ها را می سوزانند و اموال را چپاول می کنند.
در بغداد جنگی داخلی میان آن ها و مردم بغداد رخ می دهد و
عیاران به رهبری برجمی، در بغداد پراکنده می شوند.
وقایع نظامی
جنگ هایی میان امیران
مناطق شرقی
* ری: پس از وفات محمودغزنوی،
علاءالدوله محمد بن دشمنزار بن کاکویه به «ری» باز می گردد و به
«اصفهان»، پایتخت آن سامان وارد می شود.
* آذربایجان: مسعود پسر محمود سبکتکین
غزنوی بر آذربایجان استیلا می یابد و به حکومت بنی
سالار که در سال 330ق برپا شده بود، پایان می دهد.
هجوم رومیان:
* حمله بزرگ به رهبری امپراتور بیزانس،
رومانوس به سرزمین های شام صورت می گیرد که به شکست او
انجامید.
درگذشتگان
* ابن درّاج قسطلی.
* ابن قاسم فهری.* محمود غزنوی.*
مرزوقی (احمد).* مرعشی (حسن).* مسکویه.
* مؤیدِ علوی.
ابن درّاج قسطلی
ابوعمر، احمد بن محمد بن عاصی بن
احمد بن سلیمان بن عیسی بن درّاج، در اصل، از مردم بربرصنهاجه
بود که در روزگار فتوحات، همراه طارق بن زیاد به «اندلس» آمده، آن گاه در قسطله
درّاج (منطقه ای مجاور «جیّان» در شرق «قرطبه») اقامت گزیدند.
او شاعری چیره دست بود، بسیار شعر می سرود و مایه
هایی از حلاوت در شعرش دیده می شود. او از متنبی
تقلید می کرد، از این رو وی را «متنبی مغرب» خوانده
اند. او شاعر دربار منصور بن ابی عامر و دبیر روزگار او بود. در قصایدی
او را ستود و چون منصور درگذشت، از الطاف پسرش عبدالملک بهره مند شد. در زمان
عبدالرحمان بن منصور از منزلتش کاسته شد و به امید و خواسته اش از سفره بخشش
مستعین و دیگر امیران دولت اموی نرسید، اما نزد
منذر بن یحیی تجیبی، امیر سرقسطه به هدایایی
ارزشمند دست یافت و پس از آن بود که دنیا بدو روی آورد. سپس از
آن جا به دانیه رهسپار شد و مجاهد عامری، حاکم آن جا را ستود. ابن
بسّام در کتابش الذخیرة نمونه هایی از شعرش را آورده است. از
جمله آن اشعار که در وصف وداع همسر و فرزند کوچکش سروده ابیات ذیل
است.
«هنگامی که برای وداع به من
نزدیک شد آه و ناله اش صبر از من ربوده بود.
او هم چنان مرا به پیمان دوستی
و عشق سوگند می داد، در حالی که صدای بچه که مانند صدای
آهو بود، از گهواره برمی خاست.
توان پاسخ گویی از میان
رفته بود و گویا الفاظ، معانی خود را از دست داده، امّا میل دل
آگاه بود.
با این حال از پذیرش شفاعت
دل درباره او سر برتافتم و با عزمی استوار، به قصد سفری شبانه از جا
برخاستم.
ترس و اندوه فراق، قلبمان را از جاکنده
و از خود بی خودمان کرده بود.
اگر او به سبب غیرت و محبتم مانع
رفتن من بود، من نیز به سبب غیرتم خواهان انجام قصدم و ادامه را هم
بودم.
اگر او مرا می دید که گرمای
نیمروزی مرا می گداخت و سراب از درخشندگی موج می
زد.
و آنگاه که گرمای نیمروزی
بر رخسار من حمله ور شده بود، من
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 410