نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 435
یحیی حمّودی
ابوزکریا، یحیی
بن ادریس بن علی بن حمّود، ملقب به قائم حمّودی، از خلفای
دولت حمّودی در اندلس بود که پس از درگذشت پدرش در سال 431ق در مالقه با او
بیعت شد. او فردی بی تدبیر و بدرفتار بود. پسرعمویش
حسن بن یحیی بر او شورید و او به کناره گیری
مجبور شد و خلافت را در سال 432ق به پسرعمویش سپرد و در مالقه ماند تا این
که درگذشت. برخی دیگر می گویند: پسرعمویش حسن بن یحیی
او را کشته است.(5)
یحیی کدالی
یحیی بن ابراهیم
کدالی یا (جدالی) رهبر قبیله «کداله» از بربرهای
صنّهاجه بود که با همه قبایل خود، در جنوب صحرا و کنار مرزهای سنگال می
زیستند. یحیی در سال 427ق به حج رفت و پس از آن که حج
گزارد در راهِ بازگشت، از شهر قیروان گذشت. در این شهر با شیخ
فقیه ابوعمران فاسی دیدار کرد و موعظه ابوعمران در او اثر گذاشت
و یحیی از او خواست کسی را با او بفرستد تا مردمش را با دین
آشنا سازد. او نیز شیخی از مردم شهر «نفیس» (نزدیک
«اغمات» در «مغرب دور») به نام واج بن زولو اللمطی را معرفی کرد.
ابوعمران به او نامه نوشت که یکی از شاگردانش را با یحیی
بفرستد تا مردم را با دین آشنا سازد.
یحیی نامه را با خود
به «نفیس» بُرد و به واج داد. او یکی از شاگردان خود به نام
عبدالله بن یاسین جزولی برای این مأموریت
برگزید. عبدالله همراه یحیی به کشور «کداله» رفت و به
آموزش و پندو اندرز مردم آن جا پرداخت؛ آنان از او پیروی کردند و
بزرگان و رهبران آن جا همه برگرد وی جمع شدند. او برای آنان رباطی
ساخت و در مجلس درس خود، آنان را به جهاد در راه گسترش اسلام سفارش می کرد و
به پیکار با مخالفانشان وامی داشت و چون همیشه در رباط او
بودند، آنان را «مرابطین» نامیده اند. وی آنان را در جنگ با قبیله
لمتونه (پسر عموهای آنان) رهبری کرد و آنان را نیز زیر
فرمان خود درآورد. آنان نیز شیوه مرابطین را در پیش
گرفتند و با هم یاری آنان صنهاجه نیرومند شد. هنگامی که یحیی
درگذشت، عبدالله بن یاسین، یحیی بن عمر لمتونی
را به فرمانروایی لمتونه برگزید. این قبیله بیش
از دیگران از عبدالله بن یاسین فرمان می بردند و در کار
جهاد بیشتر از دیگران شجاعت نشان می دادند. او رهبر این
قبیله را به حکومت صنهاجه برگزید.(6) توضیح بیشر ذیل:
شرح حال عبدالله بن یاسین، ت451ق آمده است.
پی نوشت ها:
[1] شنبه اول محرم سال 434 = 21 اوت سال
1042؛ شنبه شانزدهم جمادی الاول سال 434 = اول ژوئـن سال 1043.
[2] البیان المغرب، ج 3، ص 267 و
311؛ الأعلام ، ج 7، ص 102.
[3] البیان المغرب، ج 2، ص 241؛
الأعلام ، ج 3، ص 216 و 290.
[5] الاستقصا، ج 1، ص 79؛ البیان
المغرب، ج 3، ص 289؛ جمهرة الانساب، ص 45؛ الأعلام ، ج 9، ص 164.
[6] البیان المغرب، ج 4، ص 7 و 8؛
الاستقصا، ج2، ص 5 و 11.
سال 435ق = 1043- 1044 م.(1)
رویدادها
دیلمیان و جنگ قدرت
* درگذشت جلال الدوله دیلمی
سپاه بغداد پسرش ملک عزیز ابومنصور فیروز را برکنار می سازند و
برادرزاده اش ابوکالیجار مرزبان، عمادالدین، پادشاه فارس، و اهواز را
روی کار می آورند. او به بغداد می آید و خلیفه او
را محیی الدین می خواند و لقب امیرالامرا را به او
می دهد.
* اسلام آوردن قبایل غزّ. پذیرش
مذهب سنّی از سوی ترکمان های غیر ساکن ماوراءالنهر.
وقایع نظامی
حملات ترکمان ها
* ترکان غزّ (ترکمان) دوباره به جنگ
موصل می آیند.
درگذشتگان
* ابن طیب (عبدالله).* ابوالحزم
جهور.
* ابوذر الهروی.
* جلال الدوله دیلمی.* کندی
(ابوالطیب).
ابن الطیّب (عبدالله)
ابوالفرج، عبدالله بن الطیّب، فیلسوف
و پزشک عراقی مسیحی که تألیفات متعددی داشت. در بیمارستان
عضدی به آموزش پزشکی و درمان بیماران می پرداخت. پیشوای
علوم پایه (اوائل) بود، امّا نزد مردم زمان خویش از تظاهر به آن
خودداری می کرد. آنچه در ذهن داشت، در قالب شیوه های کلامی
مطرح می ساخت و کتاب های
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 435