نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 436
ارسطو در منطق و فلسفه و طب جالینوس
را شرح داد و آنچه از این علوم فراموش شده بود را زنده ساخت. گروهی
نزد او درس آموختند و از دانش او بهره بردند که از جمله آنان ابن بطلان (متوفای
458ق) بود. ابن طیّب معاصر شیخ الرئیس ابن سینا بود و شیخ
نظریات او را در طب می ستود.(2)
ابوالحزم جهور
ابوالحزم، جهور بن محمد بن جهور بن عبیدالله،
فرمانروای قرطبه بود. خاندان جهور از خاندان عرب و همه از وزیران نام
آور اندلس بودند که پیش از عبدالرحمان الداخل، به این سرزمین
آمدند. چند تن دانشمند و فقیه از این خاندان برخاسته اند. گفته می
شود: اصل آن ها از ایران و نیای بزرگ آنان غلام عبدالملک بن
مروان بوده است. ابوالحزم بزرگ ترین و مهم ترین فرد این خانواده
بود که در زمان دولت عامریان، وزارت را به دست گرفت تا این که دولت
آنان برافتاد. چندی بعد، از کار کناره گرفت و سپس گروهی از مردم پرهیزکار
و خوشنام را با خود یار ساخت و آنان را به بیعت با هشام سوم
المعتدبالله فراخواند. آنان نیز با او همراه شدند. پس از آشوب های بسیار،
کار معتدّ نابسامان شد و او را برکنار کردند. با بر کناری او، دولت امویان،
در سال 422ق برافتاد.
حکومت ابوحزم در قرطبه مستقل شد و کار
آن سرزمین را به سامان آورد و آشوب ها را آرام کرد و رفاه و آرامشی پدید
آورد که تا سال 435ق ادامه داشت. او در همین سال درگذشت و پسرش ابوالولید
به جای او نشست. او از مردم «قرطبه» تعهد گرفت که در کنار او دو تن دیگر
از خانواده اش، یعنی محمود بن عباس و عبدالعزیز بن حسن نیز
به طور شورایی کمک رسانند. او هیچ کاری را بی مشورت
آن دو انجام نمی داد. مدّت حکومت او چهارده سال و چند ماه بود.
چون ابوالحزم به سرانجامِ کار بنی
امیه نگریست و دید که کاخ های آنان پس از آبادی، ویران
شده، این شعر را سرود:
«به خانه مردم از میان رفته گفتم:
کاخ نشینان گرامی تو کجایند؟
گفت: این جا لحظه ای ماندند
و سپس رفتند، ولی نمی دانم به کجا؟»
ابن زیدون در سوگ او و تبریک
جانشینی پسرش ابوالولید، چکامه ای سرود که پیش
درآمد آن این است:
«آیا ندیدی خورشید
در گور جای گرفت و ماه شب چهارده جای او را گرفت؟
و اگر باران به سوی او رفت، به جای
آن، دریا برای آرزوهای ما جوشید.
روزگار بدی کرد، ولی آن را
با کار نیک تلافی کرد و گناهی انجام داد که پس از آن پوزش
خواست.»(3)
ابوذر هروی
عبد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن غفیر،
ابوذر انصاری هروی، معروف به ابن سماک، اصل او از هرات بود. او فقیه
مالکی و محدثی بود که سخن او حجت بود. بیشتر در حدیث ورزیده
بود و امام این علم به شمار می آمد. او به مکه آمد و در آن جا نیز
درگذشت. تفسیر القرآن، المستدرک علی صحیح البخاری و مسلم
و کتاب های دیگر از تألیفات اوست.(4)
جلال الدوله دیلمی
ابوطاهر، جلال الدوله فرزند بهاءالدوله
دیلمی، پادشاه عراق و جانشین برادرش سلطان الدوله بود که در سال
415ق جای او را گرفت. او پادشاهی فروتن بود و به دیدار مردم می
رفت و از آنان درخواست دعا می کرد. چون روحیه ای ناتوان داشت،
سپاهیان بر او شوریدند و او را از «بغداد» بیرون کردند. او در
سال 424ق به «عکبرا» رفت، آنان خانه اش را غارت کردند، ولی دوباره او را به
«بغداد» بازگردانیدند. او شهوتران و عیّاش و به امور مملکتی و
مردم، بی تفاوت بود. دولت او هفده سال دوام یافت و در 52 سالگی
درگذشت و برادرزاده اش عمادالدین ابوکالیجار فرزند سلطان الدوله به جای
او نشست.(5)
کندی (ابوالطیب)
ابوالطیب، عبدالمنعم بن محمدبن
ابراهیم کندی، مهندس، از مردم قیروان و از پیشوایان
فقه بود که می خواست قیروان را به یک بندر دریایی
تبدیل کند و آب را از ساحل تونس نزدیک آن بیاورد. می گویند:
رساله ای نیز در این باره نوشته است. حاشیه ای بر
المدوّنه از جمله آثار اوست.(6)
پی نوشت ها:
[1] چهارشنبه اول محرم سال 435 = دهم اوت
سال 1043؛ یک شنبه 27 جمادی الاول سال 435 = اول ژوئـن سال 1044.
[2] اخبار الحکماء، ص 150؛ طبقات
الادباء، ص 323؛ تاریخ مختصر الدول، ص 330؛ التراث الیونانی فی
الحضارة الاسلامیه، ص 330؛ الأعلام ، ج4، ص 327.
[3] البیان المغرب، ج 3، ص 185؛
العبر، ص 93؛ جمهرة انساب العرب، ص 93؛ جذوة المقتبس، ص 27؛ الحلة السیراء،
ص168؛ دائرة المعارف الاسلامیه ماده «ابو حزم جهور»؛ فرّوخ، تاریخ
الادب العربی، ج 4، ص 473؛ الأعلام ، ج 2، ص139؛ ملوک الطوائف، ج 9 به بعد
«ابوالحزم».
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 436