responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 439

درهم پیچیده و سینه خود را برهنه کرده و نمی شد جز با حدس و گمان قدرت او را شمرد.

 

سراغ من آمد؛ در حالی که پشتش خاکی بود و می پنداشتی از خاک است، مگر این که او را لمس کنی.

 

میان دو پهلوی خود، گم شده بود و سر به زیر افکنده بود؛ گویا نفس نمی کشد.

 

احساس خود را نیز مخفی کرده بود و هر چه از مکر و فریب داشت پنهان کرده بود.

 

می خواست مرا بفریبد تا از رهوار خود دور شوم و نمی دانست من از او زیرک تر و با هوش ترم.

 

آمد و برابر بار و بنه من چمپاتمه زد و به این چشم دوخته بود که من به خواب روم.

 

چون فریبش پیاپی تکرار شد، به او گفتم: سوگوار باش که دندان تو به چیزی از مال من بند نخواهد شد!

 

چون دید من شکیبایم و برابر کسی که بخواهد و مرا فریب دهد، بخل و خودداری میورزم.

 

زوزه ای کشید و رفت و به این قانع شد که به جستوجوی دامی برود که از آغل بیرون مانده باشد.»

 

درباره چند رشته ادب و حکمت و اهداف آن ها می گوید:

 

«هند میان مردم مرا سرزنش کرد ای هند! ستایش بهتر از ثروت است.

 

ستایش برای من می ماند؛ هر چند خودم از میان بروم و خانواده و فرزندانم بمیرند.

 

ثروت نیز براثر بلاها و حوادث از میان می رود و باز نمی گردد.

 

و ستایش هر چند بزرگان در برابر آن بایستند، از سوی کودکان و بزرگان پاسداری می شود.

 

و ستایش را کسی نمی تواند از دستم بگیرد، هر چند کینه توز و پست باشد.

 

و چون راه بروم با درخشش و تابش در سیاهی شب با من همراه است.

 

ای هند! خانه ها از میان می رود و دوستی به دوری تبدیل می شود.

 

و پوشش آخر انسان، کفن است که می پوسد و خانه آخرش گور است.

 

چه بسا گروه هایی که خانه هایشان از ترس تهی مانده و آن را واگذاشته و رفته اند.

 

در خانه ای دور افتاده نشسته اند که سرما و گرما برایشان تفاوتی ندارد.

 

آن جا را ترک نکردند مگر با زور واجبار و گرنه میان مردم کسانی را دوست می داشتند و علاقه مند بودند.»

 

این قصیده هفتاد و دو بیت است که همه در این مایه ها است؛ می گویند: او این قصیده را برابر قصیده یتیمه سروده که چنین آغاز می شود:

 

هل بالطُّلُول لسائل ردُّ *** ام لها بتکلّم عهدُ

 

آیا در این ویرانه ها به پرسش ما پاسخی داده می شود یا سخنی در آن گفته می شود؟(9)

 

مجاهد عامری

 

ابوالجیش، مجاهد بن یوسف (ابوعبدالله) بن علی هم پیمان عامریان، لقبش الموفق بالله و مادرش مسیحی بود و جود نام داشت و بنیان گذار دولت عامری در دانیه و میّورقه بود. او در اصل، اسپانیایی بود، در قرطبه به دنیا آمد و منصور بن ابی عامر او را با دیگر موالی خود پرورش داد و به او منسوب شد. به آموزش و تربیت او توجه فراوانی کرد و او در علوم قرآن و حدیث و زبان عربی و نیز در سوارکاری، سرآمد شد. هنگام شورش بربرها، مجاهد و برخی از سپاهیان اندلس، شورش و شهر طرطوشه را تصرف کردند و به دانیه رفتند و ناوگانی ترتیب دادند و با آن به جزایر بلیار (میّورقه و منورقه و یابسه) رفتند و آن جا را پایگاه دریایی ناوگان خود ساختند و از آن جا بر سردینیه و سواحل ایتالیا حمله می بردند.

پس از درگذشت او، پسرش ملقب به اقبال الدوله به جای او نشست و تا سال 468ق سلطنت کرد. مجاهد عامری با تدبیر، باهوش، دلاور و دانای به ادب و علوم قرآن بود. برخی از تاریخ نویسان، او را «جوانمرد امیران روزگار» و «ادیب پادشاهان زمان» نام داده اند. او یکی از پادشاهان ملوک الطوایف پس از برافتادن دولت بنی امیه بود. مجاهد عامری به اندازه ای کتاب گرد آورده بود که کسی مانند او کتابخانه ای نداشت. و بزرگانی چون ابوعمرو مُقرئی، ابن عبدالبرّ، ابن معمرّ لغوی و ابوسیده، در دربار وی گرد آمدند. دانش نزد او رواج یافت؛ تا جایی که کنیزان و غلامان نیز دانش اندوختند. در زمان او پادشاهی نبود که در سوارکاری، زرنگی، تدبیر، هیبت، جنگ افزارسازی و کاربرد آن، کنار مهارت در فرهنگ و تیراندازی، مانند او باشد.(10)

هذیل بن رزین

 

ابومحمد، هذیل بن خلف بن لبّ بن رزین، بنیان گذار دولت بنی رزین در اندلس بود که خاندان او به بنی اصلح معروفند. نیای او رزین یکی از

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 439
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست