responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 44

همان گونه که گفته شد، فاطمیان جز در اواخر دوره حکومتشان حکومتی همراه با آرامش داشتند. زمانی دولت فاطمیان ناآرام شد که مستعلی خلافت را از برادرش نزار (ولی عهد از سوی پدر) گرفت و او را کشت. کشته شدن نزار از عوامل تجزیه دولت فاطمیان و انشعاب مذهب اسماعیلی به مستعلویه و نزاریه بود که پیش از این، شرح آن آمد.

موضع گیریِ فقها درباره خلافت موروثی، هم چون کسانی بود که در برابر عمل انجام شده، تسلیم اند. آنان به خلیفه اجازه دادند خلافت پس از خود را به پسر یا برادرزاده خویش واگذارد. سپس دست خلیفه را در واگذاری خلافت به چند تن از فرزندانش ـ به ترتیبی که خود مقرر می کند ـ باز گذاشتند. فقها هم چنین خلافت غاصب خلافت را جایز شمردند؛ گرچه فاجر باشد، زیرا مسلمانان نباید بدون خلیفه(69) باشند.(70) بدین ترتیب، این اجازه فقها، حکومت همه خلفا و شاهان و امیران ـ چه خوب و چه بد ـ که قاعده موروثی بودن، آنان را شامل می شد، مشروعیت بخشید.

2. پدیده استبداد و ظلم

زمانی که نظام خلافت از مبنای شورایی به نظام ارثی تغییر یافت و بیعت با خلیفه، تشریفاتی شد و گاهی با تطمیع و گاهی با زور و ترس از مردم گرفته می شد، خلفا ادعا می کردند سلطنت و حکومت، حقی الهی است که خدا به آنان داده و به سبب آن بر مردم حکومت می کنند و پیروی از آنان که پیروی ازخداست، بر مردم واجب است، زیرا این اطاعت را خداوند طبق آیه (... اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم)(71) بر آنان واجب کرده است. پس نافرمانی از دستورهای آنان، نافرمانی از خدا، و پیروی از ایشان، اطاعت الهی است و آنان جانشینان خدایند. اسم «خلیفه» از زمان خلافت عبدالملک بن مروان «خلیفة الله» شد؛ یعنی اعمال و اوامر خلیفه به دستور و تقدیر خداوند است؛ پس بازخواست نمی شوید. برپایه همین نظریه، خلفا با طرفداران نظریه اختیار و مسئول بودن انسان مبارزه می کردند، زیرا معتقد بودند کارهای این ها به فرمان الهی است؛ پس نباید از کرده هایشان سؤال شود.

خلفای بنی عباسی نیز با پیروی از این شیوه حکومتی، حاکمیت خود را توجیه می کردند، لذا ابوجعفر منصور در خطبه بیعت خود چنین می گوید: «همانا من سلطان خدا بر زمین هستم و با توفیق و تأیید الهی اداره امور شما را به دست گرفته ام.» شاعران این ادعا را به شعر درآوردند، از جمله آن ها علی بن جهم است که متوکل را ستوده، می سراید:

«تومیثاقی هستی که خدا از ما گرفته و عهدی هستی که درباره اش از ما سؤال می شود.

نماز، روزه، حج، تسبیح و تهلیل، به سبب تو پذیرفته می شود.»

بحتری نیز در باره متوکل چنین می سراید:

«خلافت را که برترین مقام است حق و میراث شما می بینم که از شما جدا نمی شود.

خداوند با شناختی که از شما داشت، خلافت را به شما داد. و او به هر که بخواهد می دهد و از هر کس بخواهد، دریغ می کند.»

و شاعری دیگر دست گدایی به سوی منصور دراز کرده، چنین می گوید:

«ای آل عباس! شما سروران والای مردم و ارجمندانید.

و فرمانفرمایان و حاکمانِ از شما، حاکمان بر مردمند.

هر کس مؤمنی را دید که سر از فرمان شما برتافته، بداند او کافر است.

این مطلب را خداوند پیش از این در سوره های متقن قرآن نازل کرده است.»(72)

بنابراین، خلیفه با مرتبط کردن سلطنت خود به خداوند، حق خود را در حکومت، حقی الهی، و قدرت خود را مطلق می دانست و کسی نمی توانست بر کار او نظارت کند، لذا به میل و هوای خودش عمل می کرد و اعمال خود را به تقدیر و تأیید الهی نسبت می داد. و از همین تفکر، انحراف از روش حکومتی اسلام پدید آمد، زیرا اسلام حکومت خودکامه را نمی پذیرد؛ بلکه این حق را به پیروان خود و مؤمنان می دهد که بر اعمال حاکم، نظارت کنند. و این حق، برآمده از قرآن کریم است که می فرماید: (و المؤمنین و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر).(73) این نظارت، به افراد جامعه اسلامی اجازه می دهد هرگاه حاکم از یکی از احکام خدا سرپیچی کند، بیعت خود را شکسته، او را از حکومت عزل کنند. ابوبکر در خطابه ای هنگام قبول خلافت، این حق را برای مؤمنان محفوظ خواند. او در آن خطابه گفت: «ای مردم! من بر شما گماشته شدم و بهترین شما نیستم. هرگاه مرا برعمل حق و درستی دیدید، یاری ام دهید و اگر بر امری باطل دیدید، مرا از آن کار بازدارید و به راه راست سوق دهید. تا زمانی که در حکومت بر شما، از فرمان خدا پیروی می کنم، از من اطاعت کنید و هرگاه نافرمانی او کردم، دیگر حق فرمانروایی بر شما ندارم. بدانید قوی ترین شما نزد من، فرد ضعیف است تا که حق او را بگیرم، وضعیف ترین شما نزد من، همان نیرومندی است تا این که حق را از وی بستانم.» ابوبکر قانون شیوه حکومت مردمی را وضع کرد و از مردم خواست بر اعمال وی ناظر باشند و خودش را الگو در طاعت الهی و تطبیق با احکامش قرار داد و به مردم حق داد در صورت انحراف از فرمان خدا و مخالفت با قوانین او، خلعش کنند. از این جا

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 44
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست