نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 441
زیرکی بالید و به
فرمانروای بطلیوس به نام شاپور فارسی، یکی از
غلامان مستنصر پیوست و او وی را به حکومت این شهر گماشت. هنگامی
که دولت بنی امیه برافتاد، شاپور فرمانروایی این
شهر و چند شهر دیگر مانند شنترین و اشبونه را مستقلا به دست گرفت. ابن
افطس، نزد او ارج یافت و به اداره امور و خدمات دولتی پرداخت. هنگامی
که شاپور درگذشت، دو پسر کوچک از خود به یادگار گذاشت. ابن افطس، به کار
اداره کشور پرداخت و به ستم و بدرفتاری با مردم ادامه داد و در سال 437ق
درگذشت و پسرش ابوبکر محمد، ملقّب به مظفّر به جای او نشست و بعد از مظفّر
پسرش متوکل ابوحفص، عمر بن محمد مظفّر حاکم شد. حکومت او تا سال 487ق که مرابطون
بر بطلیوس چیره شدند، دوام یافت.(2)
ابن حنّاط
ابوعبدالله، محمد بن سلیمان رعینی
قرطبی، از مردم قرطبه، پدرش گندم فروش بود، و او به نام ابن حنّاط مشهور شد.
ابن بسّام در ذخیره درباره او می گوید: او یکی از
رهبران زمان خود و سرآمد در نظم و نثر، ستاره شناس، طبیب، فیلسوف و از
آگاه ترین مردم به تاریخ جاهلیت و اسلام و به ادبیات عرب
و آداب اسلامی و علوم پایه آشنا بود. او بسیار تیزهوش
بود، ولی شب کور به دنیا آمد و بعدها کور شد، زیرا در زمان شب
کوری خود، کتاب های بسیاری خواند. در همه علوم سرآمد شد،
در طب صاحب نظر شد و با موفقیت بیمارها را درمان می کرد. پسرش کیفیت
ادرار بیماران را برای او تعریف می کرد و او از آن چیزهایی
می فهمید که بینایان نمی فهمند و در تشخیص
خود اشتباه نمی کرد. او سرانجام در جزیره خضرا درگذشت.(3)
ثعلبی
ابواسحاق، احمد بن محمد بن ابراهیم
نیشابوری، معروف به ثعلبی، از ائمه تفسیر است. کتاب التفسیر
الکبیر که بر تفسیرهای دیگر برتری یافت و
کتابی نیز به نام العرائس، درباره قصص پیامبران از اوست.(4)
مکی ابن ابی طالب
ابومحمد، مکی ابن ابی طالب
بن حمّوش بن محمد بن مختار قیسی قیروانی، در قیروان
به دنیا آمد و در همان جا پرورش یافت. در ایام جوانی به
مصر رفت و در محضر آموزگاران آن عصر، علوم قرآنی و زبان عربی را
فراگرفت و در این زمینه از پیشوایان شد. آن گاه به اندلس
آمد و در قرطبه ماند. در مسجد بزرگ آن دیار تدریس کرد و مردم بسیاری
از درس های او بهره بردند. کتاب های بسیاری نوشت که الهدایه
فی معانی القرآن و انواع علومه، التبصره فی القراءات، بیان
الصغائر و الکبائر، اختلاف العلماء فی النفس و الروح و کتاب های دیگر
از جمله آثار اوست.(5)
منازی
ابونصر، احمد بن یوسف سلیکی
منازی، منسوب به منازگرد از روستاهای اهواز، شاعری عاطفی
و در خیال پردازی گوی سبقت را ربوده بود. مدتی وزیر
ابونصر، احمد بن مروان کردی، فرمانروای میّافارقین و آمد
بود. چند بیتی دارد که در آن دره بزاعه نزدیک حلب را که روزگاری
از آن گذشته است، وصف می کند، می گوید:
«دره ای که ما را از گزند گرما نگه
داشت، باران فراوان و گسترده آن را سیراب کند.
زیر درختی نشستیم که
بسیار با ما مهربانی کرد؛ چنان که زنان شیرده بر بچه از شیربریده،
دل می سوزانند.
ما را از تابش خورشید در امان
داشت و راه را بر او می گرفت و نسیم را راه می داد.
و هنگامِ تشنگی، آبی به ما نوشاند
که از شراب برای ندیم گواراتر بود.
سنگ ریزه های آن، رشک زیور
دوشیزگان است و کنار گردنبند آنان قرار می گیرند.»
گفته اند: ابونصر منازی با گروهی
از ادیبان نزد ابوالعلاء در معرّه آمد. هر یک از حاضران شعر خود را
خواندند و ابونصر نیز شعر خود درباره دره بزاعه را خواند. ابوالعلاء گفت:
«تو شاعرترین مردم شام هستی.»
سپس ابوالعلاء به بغداد رفت و منازی
با گروهی از اهل ادب در بغداد نزدش آمدند، ابوعلاء هیچ یک را نمی
شناخت. هر یک از شاعران آنچه از شعر از حفظ داشتند خواندند، امّا ابونصر
منازی این ابیات را خواند: «کبوتر برای ما خواند که اگر
کاروانی به آن گوش می دادند از فرط اندوه تکیده می شدند.
دلِ آرام را اندوهگین ساخت و گفته
شد که سرود، و ناله ای غم افزا سرداد که گفتند نوحه سرایی کرد.
چه اشتیاق هایی که در
اندرون عاشق جای کرده است و هرگاه زخمی درمان شود، زخم دیگر پدید
آورد.
بردوری تو صبر نتواند کرد؛ گر چه
خود را نیرومند جلوه دهد و دلش مست و بی خود است؛ گرچه خود را هوشیار
نشان دهد.
به این ترتیب، فرزندان عشق،
مست و هوشیارند، مانند چشمان آهوان که بیمار جلوه می کند، اما
سالم است.»
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 441