نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 450
قرواش عقیلی
ابوالمنیع، قرواش بن مقلد بن مسیب
عقیلی، پدرش در سال 391ق درگذشت. او به جای پدر فرمانروایی
موصل و اطراف آن را به عهده گرفت و به معتمدالدوله ملقب شد و به خوبی از
عهده تدبیر امور کشور بر می آمد. الحاکم بامرالله فاطمی او را
به خویش متمایل ساخت. و او از خواندن خطبه به نام خلیفه عباسی
دست برداشت و به نام الحاکم خطبه خواند و دوباره خطبه را به نام خلیفه عباسی
خواند، زیرا بهاءالدوله، فرمانروای بغداد او را تهدید کرده و
مبلغ یک صد هزار دینار نیز برای او فرستاده بود.
میان او و برادرش برکة بن مقلد عقیلی
دشمنی افتاد و برکه او را در سال 441ق دستگیر و در یکی از
قلعه های موصل زندانی کرد. سپس برادرزاده اش قریش بن بدران بن
مقلد او را به قلعه جرّاحیه از توابع موصل برد، تا در سال 444ق درگذشت.
قرواش، ادیب و شاعر بود و چنان که
عادت عرب و جاهلیت بود، بسیار غارتگر و بخشنده بود. می گویند:
هم زمان با دو خواهر ازدواج کرد. چون او را سرزنش کردند، در پاسخ گفت: مگر ما کدام
یک از احکام شرع را عمل می کنیم؟ از اشعار او در افتخار به
شجاعت و بخشندگی این است:
«هر که دیگری را به سبب به
ارث بردن مال از پدران و نیاکانش بستاید یا نکوهش کند؛
من شکر خدای یگانه را می
گویم؛ شکری که نعمتهایِ فراوان او را در پی دارد.
اسب سرخ مویی دارم که
افسارش تنگ بسته و چابک دست با کوشش خود تو را راضی می سازد.
و شمشیر تیزی که دشمن
را به خاک می افکند و هرگاه آن را از نیام برکشی برق آن جستن می
کند.
و کمان خمیده تیز پیکان
که گویا مادر مرگ ها در چوبه آن نهاده شده است.
با این وسایل، من مال را به
دست آوردم، ولی بخشندگی خود را واداشتم آن را پراکنده ساخت.»(6)
هارون صابی
ابوالنصر، هارون بن صاعد بن هارون صابی،
یکی از پزشکان بیمارستان عضدی «بغداد» و پیش کسوت
پزشکان بود.(7)
مهدی حمّودی
ابوعبدالله، محمد بن ادریس بن علی
بن حمّود حسنی، از پادشاهان دولت حمّودی در مالقه و سبته بود. درمالقه
بر پسرعمویش ادریس بن یحیی شورید و او را در
سال 438ق برکنار کرد و جایش را گرفت و خود را مهدی نامید. بسیار
خونریز، دوراندیش، با تدبیر و بزرگ منش بود. در مقام خود بود تا
در مالقه درگذشت و می گویند: او را مسموم کردند.(8)
پی نوشت ها:
[1] یک شنبه اول محرم سال 444 =
سوم مـه سال 1052؛ جمعه نهم رمضان سال 444 = اول ژوئـن سال 1053.
[2] نفح الطیب، ج 2، ص 335؛ بغیة
الملتمس، ص 399؛ أنباه الرواة، ج 2، ص 1341؛ العبر، ج 3، ص 209؛ شذرات الذهب، ج 3،
ص 272؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ماده: «ابن صیرفی»؛ معجم
الادباء، ج 5، ص 35، الاعلام، ج 4، ص 366.
[3] معجم الادباء، ج 4، ص 26؛ بغیة
الوعاة، ج 1، ص 533؛ الأعلام ، ج 2، ص 257.
[4] البدایة و النهایه، ج
12، ص 64؛ الأعلام ، ج 6، ص 206؛ مقدمه کتاب روضة القضاة.
[5] تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص
582؛ الأعلام ، ج 4، ص 126.
[6] وفیات الاعیان، ج 5، ص
260، 267؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 49؛ المنتظم، ج 7، ص 248 و 251؛ الأعلام ، ج 6،
ص37؛ تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص 164 و 587؛ العبر، ج 3، ص 198.
[8] البیان المغرب، ج 3، ص 292؛
الأعلام ، ج 6، ص 251.
سال 445ق = 1053-1054 م.(1)
رویدادها
اشبیلیه: نیرنگ معتضد
با فرمانروایان بخش های مختلف
* معتضد بن عبّاد، امیر اشبیلیه،
فرمانروایان ملوک الطوایف راکه عبارتند از: ابونوربن ابی قره،
فرمانروای «رنده» و محمد بن نوح، فرمانروای «ارکش» برای دیدار
خود فرا می خواند. آنان با بهترین لباس به دیدار او می آیند.
او به آنان نیرنگ می زند و آن ها را زندانی می کند و پنج
سال بعد؛ (سال 450ق) آنان را می کشد و سرهای آنان را در صندوق هایی
می گذارد.
مرابطون:
* عبدالله بن یاسین جزولی،
رهبر روحانی مرابطون با مریدانش به سوی سجلماسه روانه و بر آنجا
و درعه چیره می شود و آنان را زیر فرمان خود در می آورد.
بغداد: جنگ های مذهبی
* جنگ های سنی و شیعه
ادامه می یابد.
درگذشتگان
* ابن مزین (عیسی).*
غلام ثعلب.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 450