responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 460

زنده پدید می آید.

خردمند کسی است که به جهان گذرا که رو به نابودی می رود، مغرور نشود.»

در مقام افتخار به خویش می گوید:

«من در راه بزرگی گام برمی دارم و آنچه انجام می دهم، پاکدامنی، جرأت، دوراندیشی و بخشش است.

آیا نزد من که همه راه های مخفی را پیموده ام، سخن چین پذیرفته، یا درخواست کننده ناامید می شود؟

گروهی، گناهان مرا بسیار می دانند، ولی گناهی جز بزرگی و شایستگی ندارم.

نام من در شهرها پیچیده و چه کسی می تواند خورشیدی را بپوشاند که تابش آن کامل است؟

گرچه در روزگار اخیر هستم، ولی کارهایی انجام می دهم که پیشینیان برانجام آن قادر نبودند.

وقتی دیدم مردم را سراسر نادانی گرفته، خود را نادان نشان دادم و مردم پنداشتند من نادانم.

شگفتا! که افرادی تهی و کم بهره از دانش، ادعای کمال می کند، و صد افسوس چه دانا که خود را ناتوان نشان می دهد.

هرگاه بخیل، طائی را بخیل بداند، الکن نیز گوینده قوی را ناتوان بداند.

«سهی» (ستاره ای دور و بی فروغ) به خورشید می گوید: تو پیدا نیستی! و تاریکی به صبح می گوید: تو تیره رنگی!

ای مرگ! بیا که زندگی زشت است، و ای جان! بکوش! که زندگی شوخی است».

ابوالعلاء، بیش از هفتاد تألیف داشت که الأیک، الغصون، شرح دیوان ابوتمّام به نام دیوان حبیب، شرح دیوان متنبّی به نام معجز احمد، شرح و نقد دیوان بحتری با عنوان عبث الولید و الفصول و الغایات در باب موعظه و زهد، از آثار اوست.

معرّی با همه برجستگی در علوم و دانش ها و نوشته های فراوان که او را به درجه حکیمان بزرگ می رساند، نزد علما و بزرگان فروتنی می کرد و دلیل این مدعا این است:

«من جز دانه ای باران از یک ابر نیستم؛ گرچه هزار کتاب بنویسم.»

و نیز می گوید:

«نظرم را بپذیر! و این از من برایت بس است؛ گرچه همه کژی و ناتوانی در من هست.

هم نشینان من از من چه می خواهند؟ می خواهند سخن بگویم، و من خاموشی خود را می خواهم!»

و در این معنا می گوید:

«هرگاه بخواهم نسب خود را بازگویم، می گویم: من یکی از آفریده های خدایم؛ و همین برای بیان نسب من بس است.»

نبوغ معرّی رشک عده ای را برانگیخت، گروهی او را قرمطی و برخی دیگر دروزی خواندند و عده ای مدعی شدند او ملحد و بی دین است و اشعار ساختگی به او نسبت دادند و برخی از اشعار او را تفسیر نادرست کردند، ولی ادیبان و عالمان که حقیقت عقیده او را شناخته بودند، اشعار مربوط به الحاد و کفر او را جعلی می دانستند.

از جمله کسانی که درستی نیّت و سلامت عقیده اش را دریافتند، صاحب کمال الدین ابن عدیم (متوفای 660ق) یکی از بزرگان زمان خود بود. او کتابی با عنوان العدل و التحرّی فی دفع الظلم و التجرّی عن ابی العلاء المعری نوشت و در آن، درباره حسد حسودان به ابوالعلاء گفته است: «برخی، اشعار کفرآمیزی را از زبان او نقل کردند و عده ای دیگر سخن او را به معنای دیگری غیر از منظور او تفسیر کردند و خوبی های او را بد، نشان دادند، نیکوکاری او را خیانت، خرد او را نادانی و زهد او را فسق و تبهکاری دانستند و او را آماج تیرهای ناسزای خویش قرار دادند و از دین و اسلام بیرون شمردند و سخنان او را تحریف کردند و گفته او را غیر از آنچه بود، جلوه دادند.»

بسیاری از دانش پژوهان نزد ابوالعلاء دانش آموختند و سپس در زمینه دانش و ادب، جایگاهی بلند یافتند؛ از جمله: ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی (متوفای 447ق) ابوالخطاب علاء بن حزم اندلسی، ابوالطاهر محمد بن ابوالصقر انباری و ابوزکریا یحیی بن علی الخطیب تبریزی. آنان، دانش و فضل ابوالعلاء را می ستودند و از هوش و حافظه سرشار او شگفت زده بودند و عقیده نیکو و ایمان درست او را باور داشتند. ما برخی از اشعاری را که حسودان به دروغ به او نسبت دادند و برخی از اشعاری را که تحریف و خراب کرده اند، در این جا می آوریم.

در اللزومیات این بیت آمده است:

«مردم، همه به فساد روی آورده اند و همه ادیان در گمراهی یکسانند.»

این بیت، به این صورت روایت شده تا تهمت بی دینی را بر ابوالعلاء وارد سازند، زیرا همه ادیان را گمراه می داند، ولی وقتی به کتاب شرح المختار من لزومیات ابی العلاء نوشته ابن السید بطلیوسی(متوفای 531ق) یعنی، هفتاد سال پس از ابوالعلاء مراجعه می کنیم، شعر به این صورت آمده است:

«مردم همه به فساد روی آورده اند و ادیان، ما را از بی دینی بازداشته اند.»

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 460
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست