نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 461
نقل بطلیوسی که از نقل کتاب
لزومیات چاپ شده، درست تر است، زیرا از نسخه های خطی آن
قدیمی تر است.
قصیده ای که این بیت
در آن آمده، نشان می دهد این بیت عمداً تحریف شده است، زیرا
او در این قصیده عظمت خدا را می ستاید.
معرّی می دانست حسودان، چه
نسبت هایی به او خواهند داد، لذا می گفت: «من پیرمردی
هستم که به من دروغ می بندند.» همین مطلب سبب شد برخی از آنان
که او را بی دین می خواندند، از این کار دست بردارند.
ابن الوردی در کتاب تتمة المختصر
فی اخبار البشر او را متهم ساخت، ولی بعد پشیمان شد و عقیده
نیکو و یقین درست او را در کتاب ضوء السقط ستود.
ابوالعلاء درباره حسودان خود سروده است:
«آن که وانمود می کند مرا نمی
شناسد، چگونه بر من عیب می گیرد؛ حال آن که وزش باد مرا می
ستاید.
حسود، سخن گمراه کننده ای گفت، و
همه سخنان حسودان یاوه است.»
و نیز گفته است :
«در پی من می گشتند و من از
دست آن ها گریختم و تنها چشم به هم زدنی مرا دیدند.
بر من پارس کردند و من آن ها را هجو
نکردم؛ چنان که سگ بر نور ماه پارس می کند.»
سپس حسودان خود را در نادانی و نیرنگشان
تحقیر می کند:
«چه بسا کسانی که خواهان رسیدن
به مقام من هستند، ولی در می یابند هفت آسمان برابر مقام من ناچیز
است.
در تابش خورشید، آتشی می
افروزد و کنار شعله های آن، چخماق به هم می ساید (کنایه
از کار دشمنان است که می خواهند برابر او اظهار فضل کنند، ولی در آتش
حسدی می سوزند که خود افروخته اند).
بر بزرگ مَنشیِ من خدشه وارد می
کند؛ در حالی که بند کفش من ننگ دارد که حمایل شمشیر او باشد.
نه، به جان پدرت! من از عیب جویی
نمی ترسم و به جان پدرت! فزونی نمی جویم.
بزرگواری من چنان است که پای
بر ستاره «ناهید» می نهد و کنار آن فضلی دارم که چشم های
بندگان را خیره ساخته است.
چه بسا چشم ها که آرزوی دیدن
مرا دارند و با دیدن من سیاهی خود را از دست می دهند.
اگر ستاره سُهی چشمانش را از من
پرکند، بر ستاره کیوان چیره می شود و فراتر می رود.
هنگامی که سپاهیان بلا، گرد
هم می آمدند، من به تنهایی، بلاها را خنثی می کنم.»
چگونه می توان او را ملحد دانست؛
در حالی که در ستایش خدا، سخنانی دارد که هیچ حکیم یا
فیلسوفی ندارد!؛ از جمله می گوید:
«روزگار، هر چه می خواهد بکند!؛
گمان من به آفریدگارم نیکو است.
جانم از بخشش او ناامید نمی
شود؛ گرچه هزار سال در آتش بماند.»
و می گوید:
«ما بندگان خدا در زمین هستیم؛
و هیچ بنده ای آزاد نیست.
به برکت و بخشش سرورمان، بدبختی و
زیان از ما دور می شود.
آیا انسان در وجود خویش آیات
روشن خدا را نمی بیند؟!»
و نیز گفته است:
«هرگاه درباره آیین من پرسش
کنند، می گویم: ترس از خدا مذهب من است؛ نه اختیار را پذیرفته
ام و نه جبر را.»
و می گوید:
«من با نظر رهبران مردم که پادشاهی
را «مقتدر» و دیگری را «قاهر» نامیده اند، موافق نیستم.
این ها صفات خدای بزرگ است
و من نیز پشتیبان گمراهان آشکار نمی شوم.»
و می گوید:
«اگر انسان به خدا ایمان داشته
باشد، باید خردمند باشد و ایمان خود را با کفر نیالاید.»
و می گوید:
«اگر می خواهید عبادت کنید،
آرام بگیرید و مالی را که دارید، در راه خدا بدهید.
و بدانید اگر شما تقوا داشته باشید،
به خدای خود مشرک نیستید.»
و می گوید:
«مردان، بندگان خدا، و زنان، کنیزان
اویند.
ماه نو سر به فلک کشیده و ماه شب
چهارده و ستارگان و بامداد و خاک و آب.
ستاره «ناهید» و خورشید و
ستاره «نثره» و بامداد و شامگاه.
همه این ها از آن پروردگار توست و
فرزانگان، در این گفتار، بر تو عیب نمی گیرند.»
و می گوید:
«خدای تو، هیچ شریکی
ندارد و کافر، بی نوا و زیان کار است.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 461