نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 462
به او ایمان بیاور تا روحت
ترقی یابد؛ هر چند یک دم بیشتر برایت نماند.
تا آن گاه که تو را در گور گذارند و باز
گردند، بدان وسیله، به بخشش او امید داشته باشی.»
در جای دیگر می گوید:
«هنگام برخاستن از خواب و زمان خفتن،
خدایت را به یاد آور!
و بترس از این که با سکه «تقلبی»
(بی بها) سر حساب آیی زیرا خدای تو از هر کسی
حسابرس تر و دقیق تر است.
یک قطره اشک توبه کننده، جهنم را
می پوشاند و جهنم با همه گرمای خود، خاموش می شود.»
و می گوید:
«منزه است خدایی که تواناست
و همه بیان ها در وصف او ناتوان است.»
و می گوید:
«خدای مردم و پروردگار ابرها! ما
نیازمندیم و تو فرمانروای جهانی.
من هرگاه به یکی از لذّت هایم
نرسم، ناراحت می شوم و جهان بر من تنگ می شود.»
و می گوید:
«این فَلَکِ گردان که خدایش
می گرداند و چنان که می بینی، پیش از جریان
کشتی، خدا آن را به گردش درآورده است.
عزت، مختص او است و در فرمانروایی
کسی را شریک خود نساخته، و چه نادان است انسانی که می گوید:
من پادشاهم!»
در ستایش نبوّت حضرت محمد(صلی
الله علیه وآله) می سراید:
«محمد (صلی الله علیه وآله)
شما را به بهترین کارها فراخواند و نیزه های بلند مانند نیزه
های فرودست نیستند.
شما را به بزرگداشت آفریننده روز
و شب دعوت کرد؛ خدای ستاره هایی که می آیند و می
روند.
و شما را به کارهای واجب و مستحب
واداشت که ضعیفان هم به انجام آن قادرند.
و شما را به پاگیزگی بدن و
لباس ترغیب کرد و برای تهمت زدن به زنان بی گناه کیفر
قرار داد.
و می گساری را حرام کرد و
من می پندارم عقلِ شراب خوار، مانند عقل شترمرغِ ترسیده است.
پس درود بر او باد! تا خورشید می
تابد و پیوسته یاد او بوی خوش انجمن ها باد!»
این ها اندکی از سخنان او
بود که کافی است برای ردّ ادعای آنان که او را ملحد و یا
پیرو برخی فرقه های غلاة می دانند. معرّی، مؤمن و
موحد و دارای عقیده سالمی بود و در رفتار برخی علمای
دین تردید داشت. او معتقد بود برخی از آنان، دین را وسیله
کسب درآمد ساخته، برابر شاه، امیر و یا درباریان او، راه نفاق
را پیشه خود کرده اند. در این باره می گوید:
«هرگاه از دین داران که احکام و دین
را با قیاس، دستخوش تغییر می سازند، بپرسی، درمی
یابی که.
از روی عقل، پیرو دین
نیستند، بلکه با دروغ هایِ خودبافته، بر دین پیرایه
می بندند.»
و می گوید:
«هرگاه خردمند به عقل خود مراجعه کند، این
مذاهب را خوار و بی ارزش می شمارد.
هر چه عقل می گوید، از آن
ها بپذیر! و نادانی، تو را در مرداب ساخته آنان فرو نبرد!
دین داری آن ها از هر جهت
سست است؛ آیا عقلی هست که بتواند آن را محکم کند؟»
در شعر ابوالعلاء ضرب المثل های
فراوانی هست که ما سخن خود را با آن ها پایان می دهیم.
«در تاریکی از نور ماه فریفته
مشو!، زیرا سرانجام، ماه در محاق فرو می رود.»
«علاقه به زندگی، هر آزادی
را برده ساخته و به گرسنه، خوردن خَسَک را آموخته است.»
«از دست یابی به خوبی
ناامید شدم، چون دیدم همه نعمت ها در دست بَدان است.»
«ما به میل خود به دنیا نیامده
ایم بلکه از روی ناچاری آورده شدیم.»
«کوران شرق و غرب جهان، داشتن عصا را
نشانه گشایش و رفاه می دانند.»
«بسا کسی که در بیابان خشک
افتاده، نمی میرد، و کسی که در قصر خود، هزاران نگهبان دارد، از
دنیا می رود.»
«انگور و شراب در ظرف و شراب خواری
در کنار؛ که را باید ملامت کرد؟؛ شراب گیر یا شراب خوار؟!»
«برخی از مردان مانند گورند که عزیزترین
چیز را به آنان می دهی و چیزی به تو نمی
دهند.»