نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 48
چهارم: رفاه زدگی و اسراف
پیش از فتوحات اسلامی، عرب
در بیابان و صحرا می زیست و هرگاه از محل اقامت خود به جای
دیگری کوچ می کرد، چیزی جز باقیمانده دیگْ
پایه ها از او به جا نمی ماند. هرگاه برای بار دیگر از آن
مکان می گذشت، خاطرات خود را با اشعاری دلنشین و سرشار از لطافت
تجدید می کرد. او چیزی جز اندکی نوشیدنی
برای آشامیدن و چند دانه خرما برای رفع گرسنگی نمی
شناخت. چون با همین اندک، نیازهای او تأمین می شد،
عزم او استوار، بازوانش توانا و به شیرِقوی پنجه و بی رقیب
میدان جنگ تبدیل می شد. چنین فردی به شرح زندگی
خود پرداخته، در قالب شعر می گوید:
«چون که هر روز نوشیدنی و
پنج دانه خرمای زرد و پرمایه به دست آوریم.
آن جاست که در شادمانی چون
پادشاهان و در سختی ها شیران نبردیم.»
همین عرب چادرنشین هنگامی
که فاتحانه وارد عراق شد، خمیر پهن شده ای را دید و گمان کرد
پارچه است. چون پخته شد و آن را خورد، به مذاقش خوش آمد و گفت: به خدا سوگند! این،
زندگی راحت و آسوده است. هم چنین هنگامی که کافور را دید،
به گمان این که نمک است، آن را به دهان گذاشت و چون آن را تلخ دید، بیرون
انداخت.(98)
سپس فتوحات پیاپی به دست
آمده، گسترش یافت و به بالاترین درجه خود در دوره امویان رسید.
کرسی های سلطنت جهان برای او گسترده شد و دنیا به او روی
آورد.
در دوره عباسی، اسراف و زیاده
روی میان خلفا، امیران، وزیران و بزرگان مردم به بالاترین
درجه رسید. کاخ ها رو به فزونی و توسعه نهاد و خانه ها گسترش یافتند.
مه پیکران زیباروی از هر نژاد و رنگ، در آن خانه ها می
خرامیدند که برخی وسیله کامجویی و برخی خنیاگر
بودند. اندک نوشیدنی و پنج عدد خرمایِ پرمایه و آثار به
جای مانده از اجاق های سنگی که اعراب را کنار خود متوقف کرده،
خاطرات واندوه های او را بر می انگیخت، موضوعی برای
نکته پردازی شده بود. ابونواس در این زمینه می گوید:
«به کسی که ایستاده، بر
آثار کهنه می گرید، بگو اگر بنشیند و بگرید زیانی
نمی بیند.»
کاخ های خلفا محل برپایی
مجالس طرب و انس شده بود که شاعران در آن رفت و آمد و در وصف عیاشی و
هرزگی، با یکدیگر رقابت می کردند. براساس قریحه شعری
و شعرهای زیبایشان جایزه می گرفتند. وقایع این
مجالس و زیاده روی در سرگرمی، بی بندوباری و می
گساری در دیوان های شعر و کتاب های ادبی و اخبار
ثبت شده است.
گزارش ها از نخستین دوره عباسی
بیانگر این است که مجالس خلفا سرشار از سرگرمی و تفریح
بود. شراب نیز میان آنان جایگاه خود را داشت. آن ها پا را از
مرز مستی فراتر نهاده، پیمانه ها را پر کرده، سر می کشیدند.
سُرایش بی پرده درباره شراب امری شایع و عادی بود؛
به گونه ای که از بیان آن واهمه نداشتند. ابونواس درباره می چنین
می سراید:
«ساقی! مرا می ده و بگو می
است! و چون توانی آشکارا مرا می بنوشانی، آن را پنهانی به
من مده!»
و ابن هرمه می گوید:
«از خدا پیش از مرگ، مستی ای
خواهم که فریاد کودکان را برآورد و به من بگویند: ای مست! ای
مست!»(99)
طبری نقل می کند: متوکل در
شب کشته شدنش به قدری شراب نوشید که جام را از وی گرفتند و او
در حال مستی به خوردن می پرداخت.(100) شیفتگی وزیران
به شراب از سرورانشان کمتر نبود. از جمله اینان طاهر بن حسین، عمروبن
مسعده، حسن بن رجاء و حسن بن وهب بودند.(101) راویان اخبار درباره ابنوهب
گفته اند: او هرگز از مستیِ شراب هوشیار نشده، روزی را که در آن
شراب نخورده و به آواز گوش نمی داد، از عمر خود به شمار نمی آورد. وی
در این باره می گوید:
«هرگاه روز من بدون مستی و آوازه
خوانی باشد، آن روز از عمر من نیست.
اگر روزم با عود (تار) و شراب آباد شود،
به جان خودم! این روز غنیمتی است که از روزگار به چنگ آورده
ام.»
تشنگان شراب کهنه به کلیساها می
رفتند و در آن جا آنچه به قلب نشاط ببخشد، اندوه را بزداید، گوش ها را
بنوازد و دیدگان از آن لذت ببرند، برای آنان آماده بود. بدین
ترتیب قریحه شاعران با سرودن ظریف ترین و شیرین
ترین اشعار به بار نشست. از جمله این ها شعری است که جحظه برمکی
درباره دیر عذاری(102) سروده است:
«آیا راهی به دیر
عذاری هست و یک نگاه به ساکنان آن، پیش از مردن برایم میسّر
است؟
آیا روز و روزگاری با مستی
بدان راه می یابم تا باشراب روح افزا بیماریم را درمان
کنم؟
سحر را با جام شراب گذراندیم؛ در
حالی که جام های شراب میان ما گردانده می شد.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 48