responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 483

درگذشتگان

* ابن شرف قیروانی.* ابنوافد اندلسی.* ابوجعفر طوسی.* ابوحفص هوزنی.* مستعلی حمّودی.* مظفر بن افطس.* معصومی.

* یحیی بن ثابت رفاعی.

ابن شرف قیروانی

 

ابوعبدالله، محمد بن (ابوسعید) محمد بن شرف جذامی قیروانی، معروف به ابن شرف قیروانی، نویسنده، دبیر، شاعر و ادیب بود و در قیروان به دنیا آمد و به معزّ بن بادیس، فرمانروای افریقیه پیوست و او ابن شرف را جزو درباریان خود قرار داد. سپس او را همراه حسن بن رشیق قیروانی از ندیمان ویژه خود ساخت. میان این دو تن رقابت بود و یکدیگر را هجو می کردند. هر دو در کار دربار بودند تا عرب های بنی هلال لشکرکشی کرده، در سال 449ق بر بیشتر سرزمین تونس دست یافتند و معز به «مهدیه» رفت و ابن شرف و ابن رشیق نیز او را همراهی کردند. معز در سال 453ق درگذشت و پسرش تمیم به جای او نشست.

 

ابن شرف، مدت کوتاهی در خدمت او بود و مقام و موقعیتی که نزد معزّ داشت، از او نیافت، لذا «تونس» را به قصد «جزیره سیسیل» ترک کرد. در سال 450ق از آن جا به اندلس رفت و در شهر المریه ساکن شد و سپس از آن جا به «طلیطله» نزد مأمون بن ذی النون و سپس به اشبیلیه رفت و به دربار معتضد بن عباد پیوست و چندین منصب و مقام گرفت و به کارهای مهم مملکتی پرداخت. شعری روان دارد و مشهورترین قصیده او، در سوگ شهر قیروان است که پس از هجوم عرب های بادیه نشین به آن و ویران شدنش گفته است. او درآن می گوید:

 

«ساکنان قیروان کوچ کردند و تو جز کوچ کننده و یا ساکن در حال کوچ را نمی بینی.

 

پرده ها از به یک سو شد (عیوب آن ها آشکار شد) و چه بسا پرده ها و پوشش هایی نزد آنان برپا شد (کرامت خود را حفظ کردند).

 

مردم قیروان شب را بر بستر سنگریزه ها می خوابند و روپوش آن ها جز لباس کهنه و پاره چیزی نیست و ذلّت است که متحمّل می شوند.

 

ای کاش می دانستم آن شب های کوتاه به وطنم ـ قیروان ـ برمی گردند یا نه؟

 

آیا آن بامدادان و شامگاهان که در قیروان سیر می کردم باز می گردند؟

 

گویا آن روزهایی که در تو سیر می کردیم، خندان و شادمان نبود و چهره روزهای شادی، درخشان و تابان است.»

 

و در غزلی می گوید:

 

«در شبی بسیار سرد و بارانی، چشمم به دیدار محبوب روشن شد و جام می یخ بسته بود؛ گویا در اندازه و رنگ، دست خضاب شده زنی زیبا است.

 

برگونه اش گل سرخ روییده و در ساغر آن طلای ناب (شراب) ریخته شده است.

 

من با دست خود به او باده می نوشاندم و او با دست های خود به من.

 

خورشید (باده) گاهی طلوع می کرد (در جام ریخته می شد) و گاهی غروب (به گلوی ما وارد می شد).»

 

و از شعر اوست:

 

«گله خران مسابقه دادند؛ با خود گفتم: این به خاطر این است که مسابقه گران نیستند.

 

مجلس شاهان از رخاخ (مهره ای است در شطرنج) خالی شده است از این رو بیدق (پیاده در شطرنج) فرزین (وزیر شاه در شطرنج) شده است.»

 

و درباره عود می گوید:

 

«خداوند سرزمینی را سیراب کند که درخت عود تو را رویانید، شاخه هایی از آن بر افراشته می شود و نهال هایی می رویند.

 

وقتی آن شاخه ها تر باشند، پرنده ها بر آن نغمه خوانی می کنند. و وقتی خشک شده باشند، مردم با آن نوازندگی می کنند.»

 

ابکار الافکار که گزیده های شعر و نثر اوست، مقاماتی که در آن با مقامات بدیع الزمان همدانی به معارضه پرداخته و دیوان شعر از آثار اوست. ابن شرف حدود هفتاد سالگی در طلیطله درگذشت.(2)

 

ابن وافد اندلسی

 

ابوالمطرّف، عبدالرحمان بن عبدالکریم بن محمد بن عبدالکبیر بن یحیی بن وافد لخمی اندلسی، یکی از اشراف اندلس و از مردم طلیطله بود. به خواندن کتاب های جالینوس و فهم آن ها علاقه فراوانی داشت و کتاب های ارسطو و فیلسوفان دیگر را نیز می خواند. در علم داروشناسی مهارت یافت و کتاب های ارزشمندی درباره آن نوشت و

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 483
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست