responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 487

تخت و منبر به خود می بالند، چون برفراز آن ها برآید، شمشیر و قرآن تلاش او را می ستایند.

 

گردن کشان از ترس دلاوری او خوارند، سپیدروی گردن فراز برابر او فروتنی می کند.

 

وقتی او را بستاییم، مبالغه گر درستایش او کوتاهی کرده، و افراط گر در ستایش وی از میانه روی تجاوز نکرده است.

 

او برای دشمنانش جهنمی سوزان، و برای دوستانش بهشتی جاودان است.

 

در عین صلابت و برندگی، گشاده رو است، بسان شمشیرنگارین که می درخشد و دم آن تیز و برنده است.

 

شمشیر از دلیری او نشانی دارد و مرغزار از گشاده رویی او گل های رنگارنگ.

 

خداوند نگهبان او، دست روزگار پشتوانه اوست و درخشنودی او، گاه راه خشم و گاه راه مهر پیش می گیرد.

 

به شاهانی که به وی رشک می برند بگو! کی اسب بد نژاد با اسب اصیل توان مسابقه داشته است؟!

 

آیا فرزندان عبّاد، کعبه آمال مردم نیستند که بدان دل بسته اند؟

 

زمین به آنان بر آسمان فخر می فروشد، چهره هایی چون خورشید و دست هایی چونان ابر بارنده.

 

دشمنان فرومایه، پیمانه خیانت برایت وزن کردند، ولی تو آنان را پاداش دادی؛ نه با پیمانه پُر (آن گونه که سزاوار مجازات بودند کیفر نکردی).

 

آن ها آهنگ کشتن تو کردند، ولی تو با تدبیری استوار از آن ها پیشی گرفتی و نابودشان ساختی.

 

مژده باد تو را به عیدی که شادمانی بر آن سایه افکنده و در رسیدن به آرزوها بخت تو را در برگرفته است!

 

مژده بادت به عیدهایی که پس از آن منظّم و پیوسته همراه با ثناگویانت فرا می رسند.

 

چون از عید و برنامه های آن فارغ شدیم،

 

همه با تمام وجود از خداوند کامیابی تو را خواستند.

 

ما سپاسگزاری از تو و سپاسگزاری از خداوند را به هم پیوستیم.

 

و این استوارترین وسیله برای تقرّب ما به خداست.»

 

هنگامی که معتضد در گذشت، ابن زیدون در قصیده ای در سوگ او گفت:

 

«برای حوادث روز گار شکیبا باش؛ خوی نیکان در حوادث شکیبایی است.»

 

و در همین قصیده می گوید:

 

«ای عبّاد! ای باوفاترین پادشاهان! روزگار که طبیعت آن بیوفایی است با تو دشمنی کرد.

 

دل زمین با دربرگرفتن تو انس یافت، و روی آن در فراقت دچار وحشت شد.»

 

معتضد بن عبّاد در 57 سالگی در اشبیلیه درگذشت.(4)

 

پی نوشت ها:

 

[1] جمعه اول محرم سال 461 = 21 اکتبر سال 1068؛ پنج شنبه چهارم ربیع الاول سال 461 = اول ژانویه سال 1069.

 

[2] معجم البلدان، ج 7، ص 214؛ الوافی بالوفیات، ج 2، ص 82؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 85؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 310؛ العبر، ج 3، ص252؛ الأعلام ، ج 6، ص 206؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج 3، ص 161.

 

[3] معجم الادباء، ج 5، ص 424؛ اعلام النبلا، ج 4، ص 198.

 

[4] البیان المغرب، ج 3، ص 204 و 285؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 90؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 21 و 39؛ المطرب، ص 12؛ فجرالاندلس، ص87؛ فوات الوفیات، ج 1، ص 424؛ الأعلام ، ج 4، ص 29.

 

سال 462ق = 1069-1070 م(1)

 

رویدادها

مکّه و مدینه:

* خواندن خطبه به نام خلیفه فاطمی در مکّه و مدینه قطع و به نام خلیفه عباسی خوانده شد.

حلب:

* محمود بن نصر مرداسی، امیر حلب، با سلطان آلب ارسلان سلجوقی طی نامه ای به توافق می رسند که خواندن خطبه به نام خلیفه فاطمی قطع و به نام خلیفه عباسی و سلطان آلب ارسلان و پس از او به نام محمود خوانده شود.

استیلای بنی عبّاد برقرطبه

* یحیی مأمون پسر اسماعیل بن ذی النون، امیر طلیطله، آرزوی دست یابی بر قرطبه را دارد. عبدالملک بن جهور، فرمانروای آن شهر از معتمد بن عبّاد کمک می خواهد و او با فرستادن سپاهی عبدالملک را یاری و خود قرطبه را اشغال می کند.

* معتمد، عبدالملک بن جهور و پدر و برادرش را دستگیر و به جزیره شلطیش تبعید می کند و فرمانروایی قرطبه را به پسرش سراج الدوله می سپارد.

جرجان:

* جهانشاه فرزند کیکاوس دیلمی به جای پدر، و به عنوان کارگزار سلجوقیان، فرمانروایی طبرستان و جرجان را به عهده می گیرد.

فاطمیان و موقعیت آنان در شام

* با کم رنگ شدن قدرت فاطمیان و کوچک تر شدن قلمرو آنان و استقلال برخی شهرها و مناطق شام، قاضی ابوطالب، حسین بن عمار طرابلس را به دست می گیرد و قاضی عین الدوله بن ابی عقیل

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 487
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست