نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 489
سال 463ق = 1070-1071 م(1)
رویدادها
آمادگی آلب ارسلان برای رویارویی
با رومیان
* سلطان آلب ارسلان در می یابد
که امپراتور روم سپاه بزرگی گرد آورده، رو به سوی شرق نهاده است. او
به آذربایجان برمی گردد و آماده درگیری می شود و
سردار خود اَتسز را برای فتح کشور شام می فرستد.
وقایع نظامی
حرکت سلجوقیان به سوی شام
* سردار اَتسز به شام می رود و
دمشق را محاصره می کند. دمشق مقاومت میکند، اما سرانجام در سال 468ق
بر آن دست می یابد.
درگذشتگان
* ابن رشیق قیروانی.*
ابن زیدون.
* ابن عبدالبر.* خطیب بغدادی.*
رشید بن زبیر.* کریمه مروزی.
ابن رشیق قیروانی
ابوعلی، حسن بن رشیق قیروانی،
ادیب، ناقد، محقق، شاعر و تاریخ نگار بود. پدرش برده ای رومی
و از موالی اَزد و از مردم مسیله (محمدیه، در مغرب میانی؛
یعنی الجزایر) و زرگر بود و پسرش حسن، در سال 390ق در محمدیه
متولد شد و هنر پدر را فراگرفت و اندکی نیز با ادبیات آشنایی
یافت. در سال 406ق حسن بن رشیق به قیروان آمد و نزد گروهی
از ادیبان و عالمان درس آموخت. پس از آن مشهور شد و به دستگاه حکومتی
امیر معزّبن بادیس پیوست و او را مدح کرد و از نزدیکان و
دولتمردان او شد.
در سال 435ق معزّ از اطاعت فاطمیان
سرپیچید و فاطمیان از او به خشم آمدند و قبایل بنی
هلال و بنی سلیم را به سوی سرزمین تونس روانه کرد و آن ها
به ویرانی و کشتار پرداختند و این کار را به نهایت
رساندند. معزّ بن بادیس ناگزیر از فرار شد و همراه ملازمان و درباریان
خود؛ از جمله ابن رشیق از قیروان به مهدیه رفت. ابن رشیق
از آن پس به سیسیل رفت و در «مازره» سکونت گزید و در آن جاماند
تا این که در سال 463ق (و به گفته برخی منابع، 456ق) همان جا از دنیا
رفت. ابن رشیق با لغت و نحو آشنا و در ادب و نقد و شاعری، استاد و
دارای تألیفات نیکو بود. شهرتش بیشتر به خاطر کتاب العمده
او است. کتاب الانموذج درباره شاعران قیروانِ معاصر او و کتاب قرائة الذهب فی
نقد اشعار العرب از دیگر آثار او است:
در غزلی می گوید:
«چه بسا خانمی که به من می
گوید: چرا چنین لاغر و رنگ پریده ای؟، در پاسخ او چون شخص
واله و شیدا می گویم:
عشق تو سراغ من آمد و آن را چو مهمانی
گرامی می دارم، از گوشت خودم خوراکش می دهم و از خونم به او می
نوشانم.»
و می گوید:
«شبی را که بهترین شب های
عمرم به شمار می آورم و در آن شب از هیچ گناهی فروگذار نکردم،
با محبوبه خلوت کردیم و خواب را به پلک هایمان راه نمی دادیم.
با ساغری لبریز از طلای
ناب (شراب) سرمست بودیم.
به بوسیدن رخساره ها روی
آوردیم؛ چونان که پرندگان گرسنه دانه برمی چینند.»
درباره وضع مسلمانان هنگامی که
اسپانیایی ها بر شهر اندلس دست یافتند و مردم مسلمان آن
را بیرون می راندند و از دم شمشیر می گذراندند، می
گوید:
«مسلمانان پراکنده شدند و از دست
تبهکاران با خواری اذیّت ها می بینند.
استمداد می کنند؛ پاسخی نمی
شنوند؛ تا این که از روزگار به ستوه آمده اند.
آنچه از نقدینه و جامه دان ها
فراهم کرده بودند، همه را از دست دادند.
پابرهنه از سرزمین خود بیرون
آمدند و از مصیبت های گوناگون و ترس به خدا پناه می بردند.
همراه کودکان شیرخوار و از شیر
بازگرفته و بیوه زنان و زنان نجیب شوهردار گریختند.
در سرزمین ها پراکنده شدند و پس
از آن هیچ گاه در سرزمینی گرد نیامدند.»
هم چنین در باره سرانجام کار
اندلس و پراکندگی آن می گوید:
«چیزی که مرا به سرزمین
اندلس بی رغبت می کند، لقب هایی چون مقتدر و معتضد است.
مملکتی که لقب های مردمش در
جایگاه خود نیست چونان گربه ای است که به خود باد و حمله شیر
را تقلید کند.»(2)
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 489