responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 491

آن گاه که ستارگان صبحگاهی (سحرگاهی) در تاریکی نیمه جان شب هویدا شدند و شب در حالی که مقهور شده بود ستارگانش رو به زوال می نهادند.

 

در آن شب از لذت ها به بهترین گونه بهره بردیم؛ در حالی که نه غم و اندوهی بر ما چیره بود و نه کدورت و ناخوشی، بهجت و سرمستی ما را مکدر می ساخت.

 

به جز این که اگر آن شب پر مسرّت درازتر می شد، شادی ما نیز دوام داشت؛ اما افسوس که شب وصل و سرور کوتاه و ناپایدار است.»

 

یکی از مشهورترین قصاید او، قصیده سینیّه ای است که از زندان برای دوستش ابوحفص بن برد فرستاد و در آن از سختی های زندگی اش شکایت می کند. در این قصیده، پند و امثال فراوان به چشم می خورد:

 

«به گمان من تفاوتی نمی کند که روزگار برای آدمی رنج و محنت پیش آرد یا آن را از او بزداید (هر دو در نظر من یکسان است).

 

چه بسا در عین یأس و نومیدی، همین یأس آدمی را در شُرُف دست یابی به آرزوهایش قرار می دهد.

 

گاهی غفلت و بی توجهی، نجات بخش، و مراقبت و احتیاط، هلاک می کند.

 

گاهی مقدرات مانند کمانی است که تیر کشنده آن، جان آدمی را نشانه می رود. (قضا و قدر، سبب بدبختی می شود؛ مانند تیری که از کمان رها می شود و آدمی را می کشد.)

 

چه بسیار اتفاق می افتد که یک جا نشستن، سود بخش و روزی رسان، و طلب و جستوجو بی فایده و سد کننده باب رزق است.

 

آری، گردش روزگاران چنین است؛ برخی را عزیز و برخی را ذلیل می کند.

 

مردم روزگار دو دسته اند: عده ای سرور و آقا و عده ای خوارند.

 

لباس آراسته دنیا را بر تن می کنیم، اما این لباس، لذت و بهره ای گذرا است.

 

ای اباحفص! تو چقدر در فهم و زیرکی به ایاس(قاضی معروف به تیزهوشی) می مانی.

 

من از روشنی رأی و خرد تو در تاریکی و تنگنای دشواری ها و مصائب، نورها می گیرم.

 

من در پیشامدها سرگردانم؛ گاهی روشنی و گاهی تیرگی و ابهام می بینم.

 

خوب، از جماعتی که پیمان می شکنند و به عهد خویش پشت پا می زنند، چه انتظاری بیش از این است؟!

 

مرا چونان سامری عهد موسی می انگارند؛ باید از نزدیکی و تماس با او پرهیز کرد.

 

گرگ هایی به خوردن گوشت من حریصند و همین طور پیاپی با حرص گوشت پیکر مرا می بلعند.

 

همه به دروغ، جویای حال من می شوند، اما آن گرگ ها در تاریکی شب آرام قصد مرا می کنند.

 

گرچه روزگار زمانی سنگدلی پیشه کند اما از دل تخته سنگ نیز آب زلال می جوشد (روزگار نیز زمانی عوض سنگدلی ترحم و سازش می کند).

 

و گرچه محبوس و گرفتار شدم، ولی باران نیز زمانی قطع و آسمان زمانی بر زمین بخیل می شود.

 

شیر ژیان هم وقتی آهنگ جهش و یورش بر شکار را دارد، برای چندی در جای خویش درنگ می کند و آماده هجوم می شود.

 

چشم دل باز کن و بنگر چگونه خواب آلودگی چشمان افتخار و مجد و عظمت را فراگرفته است! (کنایه از پایمالی عظمت و افتخار است).

 

گویا مشک خوش فام با خاک آمیخته و پس زیر گام ها و لگدها مالیده می شود.

 

ای یار عزیز! مبادا عهد تو چون گل سرخ باشد که زود پژمرده می شود!

 

زیرا عهد من با تو، چونان گل یاس همیشه طراوت خویش را نگه می دارد.

 

دوست عزیز! تا هنگامی که جام بر کف خویش داری، آن را به یاد و خاطره من بگردان و به مجلس نشینان بچشان.

 

وقت خوشی و آسوده شب های انس را غنیمت شمر!؛ که زندگی درنگی بیش نیست.

 

باشد که روزگار، تسامح پیشه سازد، زیرا عصیان به درازا کشیده می شود.»

 

ابن زیدون در اشبیلیه درگذشت و پیکرش را به قرطبه بردند و در آن جا دفن کردند.(4)

 

ابن عبدالبرّ

 

ابوعمر، یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبرّ نمری قرطبی مالکی، از حافظان بزرگ حدیث، تاریخ نگار، ادیب و محقق بود و او را حافظ مغرب می خوانند. فقیهی برمذهب ظاهری بود، سپس به مذهب مالک گرایید. در قرطبه به دنیا آمد و به سفرهای طولانی پرداخت. قاضی اشبونه و شنترین بود. کتاب های بسیاری نوشت که: القصد و الامم فی التعریف باصول العرب و العجم، الانصاف فیما بین الفقهاء من الاختلاف، بهجة المجالس، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، الدّرر فی اختصار المغازی و

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 491
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست